★تک پارتی ★
★تک پارتی ★
#درخواستی
(وقتی میمیری)
ویو ادمین
پسرک با بغض به عکس دونفرشون خیره شده بود
نمیتونست باور کنه عشقش کسی که تمام زندگیش شده بود مرده هق هق های پسر بلند شد...... عکس رو در آغوشش گرفت بلند تر گریه کرد
تو همین لحظه دختر کوچولوشون اومد پیش باباش
دختر کوچولو:بابایی چرا مامان نمیاد پیشم
یونجون:قربونت برم مامانی رفته یجای دیگه
دختر کوچولو:یعنی مارو ول کرده
یونجون:نه نه اون مارو ول نکرده دخترم فقط دیگه نمیتونه پیشمون باشه
با تمام حرفای دختر کوچولو گریه ی یونجون شدیدتر میشد
الان دیگه نمیتونه عشقشو بغل کنه
دیگه نمیتونه بوسش کنه
دیگه نمیتونه بهش حرفای عاشقانه بزنه
دیگه نمیتونه ببینه دختر کوچولوش عشق مادرانه دریافت میکنه
و خودش موند و دختره 3 سالشون......
نوشته+ی+این+الاغ❤
@fic_lara
#درخواستی
(وقتی میمیری)
ویو ادمین
پسرک با بغض به عکس دونفرشون خیره شده بود
نمیتونست باور کنه عشقش کسی که تمام زندگیش شده بود مرده هق هق های پسر بلند شد...... عکس رو در آغوشش گرفت بلند تر گریه کرد
تو همین لحظه دختر کوچولوشون اومد پیش باباش
دختر کوچولو:بابایی چرا مامان نمیاد پیشم
یونجون:قربونت برم مامانی رفته یجای دیگه
دختر کوچولو:یعنی مارو ول کرده
یونجون:نه نه اون مارو ول نکرده دخترم فقط دیگه نمیتونه پیشمون باشه
با تمام حرفای دختر کوچولو گریه ی یونجون شدیدتر میشد
الان دیگه نمیتونه عشقشو بغل کنه
دیگه نمیتونه بوسش کنه
دیگه نمیتونه بهش حرفای عاشقانه بزنه
دیگه نمیتونه ببینه دختر کوچولوش عشق مادرانه دریافت میکنه
و خودش موند و دختره 3 سالشون......
نوشته+ی+این+الاغ❤
@fic_lara
۱۰.۱k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.