$باشه الان زنگ میزنم
$باشه الان زنگ میزنم
لارا رو به بدبختی آوردیم بیرون حتی نمیزاشت بهش دست بزنم
رسیدیم توی ماشین اعضا رفتن و فقط من و لارا بودیم گفتم
-لارا بستنی میخوری بریم
بستنی با طعم شکلاتی که دوست داشتیم بخوریم هوم اینطوری بهتر نه
که به معنی نه سرمو تکون دادم
-پس چی میخوای هوم
دفتر رو دادم دستش تا بنویسه نوشت
+مرگ میخوام بمیرم و دیگه نیام میخوام برم کشور خودم ایران
_لارا آنقدر مسخره بازی در نیار خوب الان من پیشتم مامان بابات گفتن تو رو نیارم ایران فهمیدی
که یهو دیدم ساکت شد خیلی عصبانی بودم و رسیدیم خونه که خواستم بغلش کنم نباشد و آم خونه رفت توی اتاقش درو بست و رفت سمت کشوش نشست خاطرات زندگی توشو نوشت چیزی که نوشت
از این زندگی متنفرم درسته چون خواب جونکوک و پسرم رو دیدم دکتر بهم+گفت دیگه باردار نمیشی میدونی معنیش چیه یعنی دوبار نمیمری که یهو کوک آمد داخل اتاق اومد طرف و از پشت بغلم کرد و گفت عصبانی شدم چی مینویسی نمیخوای حرف بزنی ولی بدون اگر چیزی به غیر از مردن میخوای من همیشه اینجام
لارا رو به بدبختی آوردیم بیرون حتی نمیزاشت بهش دست بزنم
رسیدیم توی ماشین اعضا رفتن و فقط من و لارا بودیم گفتم
-لارا بستنی میخوری بریم
بستنی با طعم شکلاتی که دوست داشتیم بخوریم هوم اینطوری بهتر نه
که به معنی نه سرمو تکون دادم
-پس چی میخوای هوم
دفتر رو دادم دستش تا بنویسه نوشت
+مرگ میخوام بمیرم و دیگه نیام میخوام برم کشور خودم ایران
_لارا آنقدر مسخره بازی در نیار خوب الان من پیشتم مامان بابات گفتن تو رو نیارم ایران فهمیدی
که یهو دیدم ساکت شد خیلی عصبانی بودم و رسیدیم خونه که خواستم بغلش کنم نباشد و آم خونه رفت توی اتاقش درو بست و رفت سمت کشوش نشست خاطرات زندگی توشو نوشت چیزی که نوشت
از این زندگی متنفرم درسته چون خواب جونکوک و پسرم رو دیدم دکتر بهم+گفت دیگه باردار نمیشی میدونی معنیش چیه یعنی دوبار نمیمری که یهو کوک آمد داخل اتاق اومد طرف و از پشت بغلم کرد و گفت عصبانی شدم چی مینویسی نمیخوای حرف بزنی ولی بدون اگر چیزی به غیر از مردن میخوای من همیشه اینجام
۲.۰k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲