فیک جونگ کوک ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت۱
ات
ساعت۶ آلارم گوشیم زنگ خورد بلند شدم دوش گرفتم
لباسام روپوشیدم و یه میکاپ ملایم کردم ساعت ۷ونیم بود
راه افتادم به سمت شرکت (ات توی شرکت طرفتار زیاد داره به
خاطرخوشگلیش) همه بهم نگاه میکردن
رفتم تو و سوار اسانسور شدم مدیر عاملم بود ی آدم سرد و خودخواه ولی جذاااااب.
رسیدم به محل کار نشستم شروع به کار کردن کردم
کوک
امروز صبح وقتی رسیدم به شرکت ات رو دیدم اصلا خوشم
نمیاد که بیشتر پسرا نگاه میکنن و درموردش حرف میزنن
با اینکه از. دخترا بدم میاد ولی از ات بیشتر از همه بدم میاد.
چون اون مسئول تزییناته بزای مراسم سالگرد شرکت باید
میود.و باهاش صحبت میکردم
پس ازش خواستم بیاد دفترم
ات
تقه ای به در زدم رفتم تو
کوک: بشین باهات کار دارم
ات: مشکلی پیش اومده؟
کوک: مگهباید مشکلی پیش بیاد که تو بیای اینجا
ات:پس چی شده
کوک:
هفته ی دیگه مراسم سالگرد شرکت تو مگه مسئول تزیینات نیستی پس دست به کار شو زود تند سریع
ات:چشم
از دفتر اومدم بیرون
وای ترسیدم فکر کردم کار اشتباهی کردم
خب بریم اماده شیم برای جشن
(یک رو مونده به جشن)
باید ازش برای تزیین استیج ازش سوال میکردم ولی الان
ساعت ۱۱ شبه بهش زنگ زدم گفت بیا خونم
آدرس رو. گرفتم رفتم
تا رسیدم دهنم وا موند چه عمارت قشنگی رفتم تو روی کاناپه
نشسته بود
ادامه+دارد......+
حمایت+شه
پارت۱
ات
ساعت۶ آلارم گوشیم زنگ خورد بلند شدم دوش گرفتم
لباسام روپوشیدم و یه میکاپ ملایم کردم ساعت ۷ونیم بود
راه افتادم به سمت شرکت (ات توی شرکت طرفتار زیاد داره به
خاطرخوشگلیش) همه بهم نگاه میکردن
رفتم تو و سوار اسانسور شدم مدیر عاملم بود ی آدم سرد و خودخواه ولی جذاااااب.
رسیدم به محل کار نشستم شروع به کار کردن کردم
کوک
امروز صبح وقتی رسیدم به شرکت ات رو دیدم اصلا خوشم
نمیاد که بیشتر پسرا نگاه میکنن و درموردش حرف میزنن
با اینکه از. دخترا بدم میاد ولی از ات بیشتر از همه بدم میاد.
چون اون مسئول تزییناته بزای مراسم سالگرد شرکت باید
میود.و باهاش صحبت میکردم
پس ازش خواستم بیاد دفترم
ات
تقه ای به در زدم رفتم تو
کوک: بشین باهات کار دارم
ات: مشکلی پیش اومده؟
کوک: مگهباید مشکلی پیش بیاد که تو بیای اینجا
ات:پس چی شده
کوک:
هفته ی دیگه مراسم سالگرد شرکت تو مگه مسئول تزیینات نیستی پس دست به کار شو زود تند سریع
ات:چشم
از دفتر اومدم بیرون
وای ترسیدم فکر کردم کار اشتباهی کردم
خب بریم اماده شیم برای جشن
(یک رو مونده به جشن)
باید ازش برای تزیین استیج ازش سوال میکردم ولی الان
ساعت ۱۱ شبه بهش زنگ زدم گفت بیا خونم
آدرس رو. گرفتم رفتم
تا رسیدم دهنم وا موند چه عمارت قشنگی رفتم تو روی کاناپه
نشسته بود
ادامه+دارد......+
حمایت+شه
۷.۴k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.