فصل²پارت¹¹
دکتر: آقای جئون لطفا بیرون منتظر باشید.... خواهش میکنم
کوک: یعنی چی؟ ات من تا الان حالش خوب بود....(گریه)
که یهو تهیونگ وارد اتاق میشه: جئون با خواهرم چی کار کردی؟(داد)
دکتر: خواهشا همه بیرون..... پرستار دستگاه شوک رو بیار....
ته و کوک همزمان باهم: دستگاه شوک؟(نگران)
پرستار: چشم
پسرا رفتن بیرون و پرستار دستگاه شوک رو اورد
پرستار: دکتر؛ دستگاه شوک رو اوردم...
(مکالمه بین دکتر و پرستار)
دکتر: بزارش رو ⁵⁰
پرستار: چشم....
دکتر: بده من؛ دستگاه رو ازش گزفتم و کارمو انجام دادم
دکتر: باز روی ¹⁰⁰
دکتر: ¹⁵⁰
•
•
•
•
بعد از چند دقیقه
دکتر: فایده نداره بزار روی ³⁰⁰
پرستار: اما انقدر شوک برای بیمار.....(دکتر پرید وسط حرف پرستار)
دکتر: نمیفهمی دارم چی میگم؟(داد)
پرستار: چشم
دکتر همه تلاشش رو کرده بود اما دخترک قصه ما به کما رفته بود.....
دکتر: بیمار به کما رفته باید ازش چند تا ازمایش بگیریم.....
«ویو ادمین»
خترک داستان ما به کما رفته بود همه منتظر حواب دکتر که با حالت ناراحت از اتاق بیرون اومده بود و همه به طرف اون......
دکتر: متاسفم ولی بیمار به کما رفته....
ته: چی میگی؟ هان؟ عوضی اگه خواهرم بمیره مگه بهش شوک ندادین(یقه دکتره رو گرفته)
دکتر: ببخشید ولی دست من نیست کما یعنی
⁵⁰٪ زندگی و ⁵⁰٪ مرگ من نمیتونم کاری کنم
خود خانم کیم باید بخوان و معلوم نیست چه زمانی بهوش بیان.... با اجازتون من میرم
کوک: دیدی چه غلطی کردی؟ اگر ات چیزیش بشه خودم میکشمت(داد)
ته: بس کن من یه اشتباهی کردم ولی انقدر سر کوفت به من نزن....(بغض)
کوک: خلاصه بهت بگم اون دختر چیزیش بشه
خونت پایه خودته کیم.....(عربده)
ته: ........ (گریش شدت گرفت)
جین: کوک نمیبینی حال ته بده بس کن (داد)
که همون زمان کوک پاشد و از بیمارستان زد بیرون
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
درخماری بمانید🙃❤
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
شرطا:
کامنت ⁶⁵
کوک: یعنی چی؟ ات من تا الان حالش خوب بود....(گریه)
که یهو تهیونگ وارد اتاق میشه: جئون با خواهرم چی کار کردی؟(داد)
دکتر: خواهشا همه بیرون..... پرستار دستگاه شوک رو بیار....
ته و کوک همزمان باهم: دستگاه شوک؟(نگران)
پرستار: چشم
پسرا رفتن بیرون و پرستار دستگاه شوک رو اورد
پرستار: دکتر؛ دستگاه شوک رو اوردم...
(مکالمه بین دکتر و پرستار)
دکتر: بزارش رو ⁵⁰
پرستار: چشم....
دکتر: بده من؛ دستگاه رو ازش گزفتم و کارمو انجام دادم
دکتر: باز روی ¹⁰⁰
دکتر: ¹⁵⁰
•
•
•
•
بعد از چند دقیقه
دکتر: فایده نداره بزار روی ³⁰⁰
پرستار: اما انقدر شوک برای بیمار.....(دکتر پرید وسط حرف پرستار)
دکتر: نمیفهمی دارم چی میگم؟(داد)
پرستار: چشم
دکتر همه تلاشش رو کرده بود اما دخترک قصه ما به کما رفته بود.....
دکتر: بیمار به کما رفته باید ازش چند تا ازمایش بگیریم.....
«ویو ادمین»
خترک داستان ما به کما رفته بود همه منتظر حواب دکتر که با حالت ناراحت از اتاق بیرون اومده بود و همه به طرف اون......
دکتر: متاسفم ولی بیمار به کما رفته....
ته: چی میگی؟ هان؟ عوضی اگه خواهرم بمیره مگه بهش شوک ندادین(یقه دکتره رو گرفته)
دکتر: ببخشید ولی دست من نیست کما یعنی
⁵⁰٪ زندگی و ⁵⁰٪ مرگ من نمیتونم کاری کنم
خود خانم کیم باید بخوان و معلوم نیست چه زمانی بهوش بیان.... با اجازتون من میرم
کوک: دیدی چه غلطی کردی؟ اگر ات چیزیش بشه خودم میکشمت(داد)
ته: بس کن من یه اشتباهی کردم ولی انقدر سر کوفت به من نزن....(بغض)
کوک: خلاصه بهت بگم اون دختر چیزیش بشه
خونت پایه خودته کیم.....(عربده)
ته: ........ (گریش شدت گرفت)
جین: کوک نمیبینی حال ته بده بس کن (داد)
که همون زمان کوک پاشد و از بیمارستان زد بیرون
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
درخماری بمانید🙃❤
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
شرطا:
کامنت ⁶⁵
۱۲.۹k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.