فیک همسر کوک 19
جیا و روزی: شب بخیر
روزی رفت خوابید جیا هم پیشش
فردا ساعت9
کوک بیدار شد
کوک: روزی کوش؟
دیشب رو یادش اومد
کوک: واد فاک چی کار کردم
از زبون جیا: صبح بیدار شدم دیدم روزی دا میره
جیا: روزی کجا میری
روزی: شمارمو از شوگا بگیر بهت میگم
رفت
از زبون روزی
میخواستم بزم جون میدونستم کوک میاد اونجا پس میرم خونه الینا چون کوک نمیشناستش
«الینا دوست روزیه»
تق تق
الینا: عه سلام روزی
روزی: سلام الی میشه بیام داخل
الینا: چه حرفیه عزیزم خونه خودته
روزی رفت داخل
روزی: الی بیا
الینا: الان عزیز
الینا اومد و روزی کل ماجرا رو براش تعریف کرد
الینا: واد فاز؟
روزی: نمیتونم برم خونه عضا یا خونه خودم
الینا: تا هروقت خواستی بمون عشقم
روزی: 💜
از زبون کوک
رفتم خونه عضا در زدم شوگا باز کرد
شوگا: هعی روزی نیست
ورفت تا کوک بیاد داخل
از زبون کوک
رفتم داخل عضا یه جوری نگاهم میکردن که از 100تا فوحش بد تر بود
کوک همه ی خونه رو گشت روزی نبود
کوک: روزی کجاست؟
شوگا: نمیدونم
کوک: میگم بگو«بلند»
شوگا: میگم نمیدونم لعنتی
دعوا شد
جیا زنگ زد روزی
روزی: الو کیه
جیا: الو روزی منم جیا کجایی
روزی: اوه سلام جیا من خونه دوستم الینام فقط به کوک نگو
جیا: باش بهت زنگ میزنم
روزی: باش
ساعت4عصر
کوک: 4ساعته از روزی خبری نیست خدایا غلط کردم
روزی اومد خونه عضا
شوگا: سلام کجابودی
روزی: بهت میگم
کوک: روزی حالت خوبه
روزی: به توچه«سرد و تلافی که کوک تو مستی بهش گفت به توچه»
کوک: عزیزم ببخشید
روزی:«نیشخند» اون موقع باید فکر اینا میبودی«سرد»
روزی فهمید کوک اینجاست برگشت خونه الینا
الینا: چه به موقع رسیدی شام حاضره
سفر به ساعت8
روزی: من برم بخوابم
الینا: باش
ساعت 9
از زبون الینا
خواستم بخوابم فهمیدم روزی گریه کرده خوابیده
رمز گوشیشو باز کردم فهمیدم داشت با عکس کوک گریه میکرد
روزی رفت خوابید جیا هم پیشش
فردا ساعت9
کوک بیدار شد
کوک: روزی کوش؟
دیشب رو یادش اومد
کوک: واد فاک چی کار کردم
از زبون جیا: صبح بیدار شدم دیدم روزی دا میره
جیا: روزی کجا میری
روزی: شمارمو از شوگا بگیر بهت میگم
رفت
از زبون روزی
میخواستم بزم جون میدونستم کوک میاد اونجا پس میرم خونه الینا چون کوک نمیشناستش
«الینا دوست روزیه»
تق تق
الینا: عه سلام روزی
روزی: سلام الی میشه بیام داخل
الینا: چه حرفیه عزیزم خونه خودته
روزی رفت داخل
روزی: الی بیا
الینا: الان عزیز
الینا اومد و روزی کل ماجرا رو براش تعریف کرد
الینا: واد فاز؟
روزی: نمیتونم برم خونه عضا یا خونه خودم
الینا: تا هروقت خواستی بمون عشقم
روزی: 💜
از زبون کوک
رفتم خونه عضا در زدم شوگا باز کرد
شوگا: هعی روزی نیست
ورفت تا کوک بیاد داخل
از زبون کوک
رفتم داخل عضا یه جوری نگاهم میکردن که از 100تا فوحش بد تر بود
کوک همه ی خونه رو گشت روزی نبود
کوک: روزی کجاست؟
شوگا: نمیدونم
کوک: میگم بگو«بلند»
شوگا: میگم نمیدونم لعنتی
دعوا شد
جیا زنگ زد روزی
روزی: الو کیه
جیا: الو روزی منم جیا کجایی
روزی: اوه سلام جیا من خونه دوستم الینام فقط به کوک نگو
جیا: باش بهت زنگ میزنم
روزی: باش
ساعت4عصر
کوک: 4ساعته از روزی خبری نیست خدایا غلط کردم
روزی اومد خونه عضا
شوگا: سلام کجابودی
روزی: بهت میگم
کوک: روزی حالت خوبه
روزی: به توچه«سرد و تلافی که کوک تو مستی بهش گفت به توچه»
کوک: عزیزم ببخشید
روزی:«نیشخند» اون موقع باید فکر اینا میبودی«سرد»
روزی فهمید کوک اینجاست برگشت خونه الینا
الینا: چه به موقع رسیدی شام حاضره
سفر به ساعت8
روزی: من برم بخوابم
الینا: باش
ساعت 9
از زبون الینا
خواستم بخوابم فهمیدم روزی گریه کرده خوابیده
رمز گوشیشو باز کردم فهمیدم داشت با عکس کوک گریه میکرد
۶.۰k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.