وانشات و سناریو انیمه
انیمه:توکیو ریونجرز🏍
موضوع:خرید با سنجو🛍🛍
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
توی خونه بودی و روی مبل برای خودت لم داده بودی.به سقف خیره شدی بودی و حوصلهات پوکیده بود.توی همین حین صدای زنگ گوشیت بلند شد.به سمت گوشی هجوم بردی و برش داشتی تا ببینی کیه.اون سنجو بود!دوستی که تازه پیدا کرده بودی.جواب دادی...
سنجو:موش موشی(الو)ا/ت!
ا/ت:موش موشی سنجو!چه خبر؟
سنجو:هیچی!زنگ زدم بگم میای باهم بریم خرید؟
ا/ت:اتفاقاً خیلی زمان بندی درستی داشتی!منم حوصلهام سر رفته بود.
سنجو:عالیه پس نیم ساعت دیگه جلوی پارک نزدیک خونتون همو میبینیم.
ا/ت:عالیه!بای بای!
سنجو:بای!
تلفنو قطع کردی و با سرعت رفتی طبقه بالا توی اتاقت تا حاضر بشی.در کمدو باز کردی و شروع به گشتن کردی.در اخر یه تاب قرمز و شلوار مشکی کارگو برداشتی بپوشی.اونارو پوشیدی و رفتی شراغ میز ارایشت.تمام گوش هات پرسینگ بود،برای همین یه گردنبند و یه دستبند خفن انداختی.زیاد اهل ارایش نبودی،پس فقط یکم تینت زدی.بعد از این که حاضر شدی،به ساعت یه نگاهی انداختی.توی بیست دقیقه حاضر شده بودی!برای همین کلید و کارتت رو برداشتی و از خونه زدی بیرون.پارکی که سنجو گفته بود تقریباً دو خیابون پایین تر از خیابون خونتون بود.راه افتادی سمت اونجا...
ده دقیقه بعد توی پارکی که سنجو گفت:
رسیدی پارک و اونجا سنجو رو دیدی که داشت برات دست تکون میداد.رفتی سمتش...
سنجو:سلامممم ا/تتتتت!!!
ا/ت:سلام.چطوری؟
سنجو:خوبم ممنون!تو چطوری؟
ا/ت:خوبم.خدا خیرت بده نبودی تو خونه از بیحوصلگی میپوسیدم.
سنجو:پس کار خوبی کردم که بهت زنگ زدم.
ا/ت:اره.خب بریم کجا؟
سنجو:میریم پاساژژژژژ!
ا/ت:باشه بیا بریم.
نیم ساعت بعد توی پاساژ:
ا/ت:خب...اول بریم کجا؟
سنجو:لباس فروشییییی!!!
باهم به سمت لباس فروشی بزرگی که خیلی هم شلوغ بود راه افتادید.هر دوتون لباس های زیادی پرو کردید.لباسهایی رو که انتخاب کرده بودید رو بردید جلوی صندوق و تا پول رو پرداخت کنید.پول لباس هارو پرداخت کردید و از لباس فروشی زدید بیرون.یهو شکماتون قارو قور کرد...
سنجو:هه هه...گشنمهههه!
ا/ت:منمممم!
سنجو:بریم اون کافه یه چیزی بخوریم؟
ا/ت:ارههه!
باهم رفتید به سمت کافهای که سنجو گفته بود.وارد کافا شدید و رفتید روی یه میز دو نفره نشستید.بلافاصله گارسون اومد و سفارشاتتون رو گرفت.سنجو بستنی نعنایی و شکلاتی سفارش داد،توهم یه چیز کیک.باهم نشستید حرف زدید تا وقتی که سفارشاتتون اومد.سفارشاتتون بعد از ۱۵ دقیقه اومد.بعد از این که چیزایی که سفارش داده بودید رو خوردید،تو اونارو پرداخت کردی و اومدید بیرون...
سنجو:اخیششش!گشنگیم بند اومد.
ا/ت:منم!حالا بریم کجا؟
سنجو اومد دهن باز کنه و یه چیزی بگه که تو گفتی...
ا/ت:بزار این یکیو من بگم!بریم اکسسوری بخریم!
سنجو:ارههههه!
باهم رفتید طبقه دوم پاساژ تا برید اکسسوری بخرید.اونجا یه اکسسوری فروشی بزرگ بود.با هم وارد شدید و رفتید سراغ انتخاب اکسسوری.گیره سر،گل سر،کش سر،گوشواره،گردنبند،دستبند و کلی چیزای دیگه خریدید.اومدید بیرون و تا نزدیکای شب باهم پاساژ گردی کردید و کلی چیز میز خریدید.دیگه تصمیم گرفتید برید خونههاتون!از پاساژ خارج شدید و جلوی ورودی پاساژ وایسادید...
سنجو:واییییی خیلییی خوش گذشتتت!!!
ا/ت:اره!گهگاهی از این کارا بکنیم!
سنجو:خب...نخود نخود،هرکه رود خانه خوددددد!
ا/ت:اره باهات موافقم.خب من یه تاکسی بگیرم که کلی چیز خریدم.
سنجو:منم!
هردو باهم زدید زیر خنده.باهم دوتا تاکسی جدا گونه گرفتید و از هم خداحفظی کردید...
پایان...
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
موضوع:خرید با سنجو🛍🛍
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
توی خونه بودی و روی مبل برای خودت لم داده بودی.به سقف خیره شدی بودی و حوصلهات پوکیده بود.توی همین حین صدای زنگ گوشیت بلند شد.به سمت گوشی هجوم بردی و برش داشتی تا ببینی کیه.اون سنجو بود!دوستی که تازه پیدا کرده بودی.جواب دادی...
سنجو:موش موشی(الو)ا/ت!
ا/ت:موش موشی سنجو!چه خبر؟
سنجو:هیچی!زنگ زدم بگم میای باهم بریم خرید؟
ا/ت:اتفاقاً خیلی زمان بندی درستی داشتی!منم حوصلهام سر رفته بود.
سنجو:عالیه پس نیم ساعت دیگه جلوی پارک نزدیک خونتون همو میبینیم.
ا/ت:عالیه!بای بای!
سنجو:بای!
تلفنو قطع کردی و با سرعت رفتی طبقه بالا توی اتاقت تا حاضر بشی.در کمدو باز کردی و شروع به گشتن کردی.در اخر یه تاب قرمز و شلوار مشکی کارگو برداشتی بپوشی.اونارو پوشیدی و رفتی شراغ میز ارایشت.تمام گوش هات پرسینگ بود،برای همین یه گردنبند و یه دستبند خفن انداختی.زیاد اهل ارایش نبودی،پس فقط یکم تینت زدی.بعد از این که حاضر شدی،به ساعت یه نگاهی انداختی.توی بیست دقیقه حاضر شده بودی!برای همین کلید و کارتت رو برداشتی و از خونه زدی بیرون.پارکی که سنجو گفته بود تقریباً دو خیابون پایین تر از خیابون خونتون بود.راه افتادی سمت اونجا...
ده دقیقه بعد توی پارکی که سنجو گفت:
رسیدی پارک و اونجا سنجو رو دیدی که داشت برات دست تکون میداد.رفتی سمتش...
سنجو:سلامممم ا/تتتتت!!!
ا/ت:سلام.چطوری؟
سنجو:خوبم ممنون!تو چطوری؟
ا/ت:خوبم.خدا خیرت بده نبودی تو خونه از بیحوصلگی میپوسیدم.
سنجو:پس کار خوبی کردم که بهت زنگ زدم.
ا/ت:اره.خب بریم کجا؟
سنجو:میریم پاساژژژژژ!
ا/ت:باشه بیا بریم.
نیم ساعت بعد توی پاساژ:
ا/ت:خب...اول بریم کجا؟
سنجو:لباس فروشییییی!!!
باهم به سمت لباس فروشی بزرگی که خیلی هم شلوغ بود راه افتادید.هر دوتون لباس های زیادی پرو کردید.لباسهایی رو که انتخاب کرده بودید رو بردید جلوی صندوق و تا پول رو پرداخت کنید.پول لباس هارو پرداخت کردید و از لباس فروشی زدید بیرون.یهو شکماتون قارو قور کرد...
سنجو:هه هه...گشنمهههه!
ا/ت:منمممم!
سنجو:بریم اون کافه یه چیزی بخوریم؟
ا/ت:ارههه!
باهم رفتید به سمت کافهای که سنجو گفته بود.وارد کافا شدید و رفتید روی یه میز دو نفره نشستید.بلافاصله گارسون اومد و سفارشاتتون رو گرفت.سنجو بستنی نعنایی و شکلاتی سفارش داد،توهم یه چیز کیک.باهم نشستید حرف زدید تا وقتی که سفارشاتتون اومد.سفارشاتتون بعد از ۱۵ دقیقه اومد.بعد از این که چیزایی که سفارش داده بودید رو خوردید،تو اونارو پرداخت کردی و اومدید بیرون...
سنجو:اخیششش!گشنگیم بند اومد.
ا/ت:منم!حالا بریم کجا؟
سنجو اومد دهن باز کنه و یه چیزی بگه که تو گفتی...
ا/ت:بزار این یکیو من بگم!بریم اکسسوری بخریم!
سنجو:ارههههه!
باهم رفتید طبقه دوم پاساژ تا برید اکسسوری بخرید.اونجا یه اکسسوری فروشی بزرگ بود.با هم وارد شدید و رفتید سراغ انتخاب اکسسوری.گیره سر،گل سر،کش سر،گوشواره،گردنبند،دستبند و کلی چیزای دیگه خریدید.اومدید بیرون و تا نزدیکای شب باهم پاساژ گردی کردید و کلی چیز میز خریدید.دیگه تصمیم گرفتید برید خونههاتون!از پاساژ خارج شدید و جلوی ورودی پاساژ وایسادید...
سنجو:واییییی خیلییی خوش گذشتتت!!!
ا/ت:اره!گهگاهی از این کارا بکنیم!
سنجو:خب...نخود نخود،هرکه رود خانه خوددددد!
ا/ت:اره باهات موافقم.خب من یه تاکسی بگیرم که کلی چیز خریدم.
سنجو:منم!
هردو باهم زدید زیر خنده.باهم دوتا تاکسی جدا گونه گرفتید و از هم خداحفظی کردید...
پایان...
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
۲.۷k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.