کوک :بعد از این که مامان رفت پاشدم ات رو جمع و جور کردم و
کوک :بعد از این که مامان رفت پاشدم ات رو جمع و جور کردم و آخر رفتنی بهش گفتم : به عنوان برادرت خوشم نمیاد با جانگ بگردی این دفعه هم نادیده میگیرم ولی یادم نمیره کجا و چیکار داشتی با جانگ میکردی!
ات ویو : درسته حق با کوک نبود ولی اگه بیشتر ادامه میدادم ممکن بود بلایی سرم بیاره پس با تکون دادن سرم از اتاق خارج شدم
دیگه اطراف ساعت ۳ بود که خدمتکارا رفته بودن و مهمونی تموم شده بود .
تشنمه عود پس تصمیم گرفتم برم یه لیوان آب خنک بخورم که قبل از اینکه از پله ها پایین بیام صدایی شنیدم
مثل صدای پچ پچ صدای ناله های ریز یا صدای تمنا
آروم آروم جوری که پام صدا نده رفتم کنار دیوار آشپزخونه وایستادم با چیزی که دیدم نه نهه این امکان نداره
ات ویو : گرسنه ام شده بود دیگه همه خوابیده بودن رفتم آشپزخونه که از پشت صدای پا اومد
اول فکر کردم کوکه پس برگشتم پشت که با قیافه نحس جانگ رو به رو شدم با اون لبخند چندشش که انگار منظوری داره یه قدم نزدیک شد و دهن وا کرد و گفت : ات چیزیت که نشد بخدا من قصد تجاوز نداشتم بخاطر الکل بود پس به دل نگیر اتت ات کوک کاریت که نکرد
ات : نه جانگ فقط تو ازم دور بمون چند بار بگم من دوست ندارم
جانگ : ات ولی من دوست دارم حاظرم هرکاری بخاطرت میکنم
ات : هرکاری مطمعنی؟
جانگ :آره ات تو فقط یکم بی محلی نکن
ات : پس دیگه نزدیکم نشو
جانگ : اوه ات متاسفم ولی این کارو نمیتونم بکنم
ات ویو : با گفتن این حرف جانگ بیشتر لج کرد و بیشتر نزدیکم شد جوری که هلم داد و چسبیدم به دیوار و اومد جلو
جانگ ویو : برا این که بیشتر با ات لج کنم بیشتر نزدیکش شدم طوری که نفس های عمیق و پر از اظطراب ات میخورد به گردنم و باعث تحریک شدم میشد ولی سعی داشتم خودمو کنترل کنم ولی نشد 🗿
تو این وقت شب کسی بیدار نیس پس تصمیم گرفتم ات رو بلندکنم و بزارم رو کمد و یه کیس طولانی رو شروع کنم
ات ویو : درسته حق با کوک نبود ولی اگه بیشتر ادامه میدادم ممکن بود بلایی سرم بیاره پس با تکون دادن سرم از اتاق خارج شدم
دیگه اطراف ساعت ۳ بود که خدمتکارا رفته بودن و مهمونی تموم شده بود .
تشنمه عود پس تصمیم گرفتم برم یه لیوان آب خنک بخورم که قبل از اینکه از پله ها پایین بیام صدایی شنیدم
مثل صدای پچ پچ صدای ناله های ریز یا صدای تمنا
آروم آروم جوری که پام صدا نده رفتم کنار دیوار آشپزخونه وایستادم با چیزی که دیدم نه نهه این امکان نداره
ات ویو : گرسنه ام شده بود دیگه همه خوابیده بودن رفتم آشپزخونه که از پشت صدای پا اومد
اول فکر کردم کوکه پس برگشتم پشت که با قیافه نحس جانگ رو به رو شدم با اون لبخند چندشش که انگار منظوری داره یه قدم نزدیک شد و دهن وا کرد و گفت : ات چیزیت که نشد بخدا من قصد تجاوز نداشتم بخاطر الکل بود پس به دل نگیر اتت ات کوک کاریت که نکرد
ات : نه جانگ فقط تو ازم دور بمون چند بار بگم من دوست ندارم
جانگ : ات ولی من دوست دارم حاظرم هرکاری بخاطرت میکنم
ات : هرکاری مطمعنی؟
جانگ :آره ات تو فقط یکم بی محلی نکن
ات : پس دیگه نزدیکم نشو
جانگ : اوه ات متاسفم ولی این کارو نمیتونم بکنم
ات ویو : با گفتن این حرف جانگ بیشتر لج کرد و بیشتر نزدیکم شد جوری که هلم داد و چسبیدم به دیوار و اومد جلو
جانگ ویو : برا این که بیشتر با ات لج کنم بیشتر نزدیکش شدم طوری که نفس های عمیق و پر از اظطراب ات میخورد به گردنم و باعث تحریک شدم میشد ولی سعی داشتم خودمو کنترل کنم ولی نشد 🗿
تو این وقت شب کسی بیدار نیس پس تصمیم گرفتم ات رو بلندکنم و بزارم رو کمد و یه کیس طولانی رو شروع کنم
۴.۰k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.