Magic flower shop
فلش آپ به ۱ ماه بعد :
تو این مدت یوجونگ بهوش نیومده بود و کوک و تهیونگ و لیا از همه نگران تر بودن....
از طرفی آرمی ها به کوک و تهیونگ دلداری میدادن و همین باعث میشد امید اونها بیشتر بشه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
در بیمارستان:
-همراه خانم یوجونگ؟؟.
-ما هستیم
-آهاااا خب تبریک میگم خواهرتون بهوش اومدن
-چیییییی وای وای ممنونم واقعا
-می تونید ملاقاتشون کنید
.
.
.
.
-یوجونگاااااااااااااااااا
-هان ؟؟؟؟ببخشید شما کی هستین؟؟
-من کوک برادرت هستم و اینم تهیونگ دوس پسرت
-ببخشید ولی من نمیشناسمتون....
قطره اشکی از گونه ی تهیونگ چکید ...
که یهو لیا وارد شد:
-گراز وحشییییییییی کجا بودی؟؟
-خانم حرف دهنتون رو بفهمید
- خب ببین یوجونگ این دوست خیلی خیلی صمیمیت و دوس دختر من هست
-آهاننن پس چرا به من میگی گراز؟؟
-چون شبیهشی
-چییی گفتییییی
واین دوتا بیمارستان رو رو سرشون گذاشتن
و همبن باعث خنده ی جونگ کوک و تهیونگ شد
.
.
.
تو این مدت یوجونگ بهوش نیومده بود و کوک و تهیونگ و لیا از همه نگران تر بودن....
از طرفی آرمی ها به کوک و تهیونگ دلداری میدادن و همین باعث میشد امید اونها بیشتر بشه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
در بیمارستان:
-همراه خانم یوجونگ؟؟.
-ما هستیم
-آهاااا خب تبریک میگم خواهرتون بهوش اومدن
-چیییییی وای وای ممنونم واقعا
-می تونید ملاقاتشون کنید
.
.
.
.
-یوجونگاااااااااااااااااا
-هان ؟؟؟؟ببخشید شما کی هستین؟؟
-من کوک برادرت هستم و اینم تهیونگ دوس پسرت
-ببخشید ولی من نمیشناسمتون....
قطره اشکی از گونه ی تهیونگ چکید ...
که یهو لیا وارد شد:
-گراز وحشییییییییی کجا بودی؟؟
-خانم حرف دهنتون رو بفهمید
- خب ببین یوجونگ این دوست خیلی خیلی صمیمیت و دوس دختر من هست
-آهاننن پس چرا به من میگی گراز؟؟
-چون شبیهشی
-چییی گفتییییی
واین دوتا بیمارستان رو رو سرشون گذاشتن
و همبن باعث خنده ی جونگ کوک و تهیونگ شد
.
.
.
۲.۷k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.