زی-قلب آهنی
ستون که این همه سال استوار مانده بود خودش را رها کرد تا سرپناهی شود مقابل طوفان برای جوانه ای که روزی میتوانست سرپناه خودش باشد. البته ستون این را نمیدانست...او فقط جوانه را زیبا دیده بود :)
و عشق،تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
-سهراب سپهری-
و عشق،تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
-سهراب سپهری-
۲.۹k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.