فیک( من♡تو) پارت ۵۶
فیک( من♡تو) پارت ۵۶
ا.ت ویو
ک صدا شلیک اومد...بیشتر ترسیدم....ک بیشتر شد...گوشامو با دستم گرفته بودم و رو زمين نشستم....منتظر اینکه بیان و منو بکشن....
صدا آروم شد.....صدا گوشیم اومد....نگا کردم...نامجون بود.....سریع جواب دادم.....
نامجون: ا.ت..کجایی...
ا.ت: تو حم...موم..یک..ی از اتا..ق ها....
نامجون: بیا بیرون...
ا.ت: بیرون بیام میمرم...
نامجون: تموم شد..الان امنه میتونی بیای....
ا.ت: باشه....
در حموم و باز کردم و بیرون شدم...و بعدش در اتاق و بازکردم...ک جلوم جسد و دیدم...ترسیده جیغ کشیدم...ک نامجون و دیدم..تا دیدمش به سمتش دويدم و بغلش کردم......
نامجون: هیس...چیزی نیس..تموم شد...حالت خوبه...
ا.ت: هق..هق..خو..خوبم...مم..نون...
نامجون: من ک کارِ نکردم...ما از تو ممنونیم..گروگانارو آزاد کردی...
از بغلش بیرون اومدم....
پلیس ها جسد هارو نگا میکردن..ک زندن یا مُردن....فقط یکیشون زنده بود..و بقیه مُرده بودن...
با نامجون و پلیسا از هتل بیرون اومدیم..جلو در هتل پر بود از خبرنگار..تا مارو ديد...فلش هاشون روشن شد و شروع کردن به عکس گرفتن.....سؤال میپرسیدن..اما نمیتونستم جواب بدم.....بعد از گذاشتن از اونا....بقیه اعضارو دیدم..به سمتم اومدن و همو بغل کردیم....دست شوگا به شونم خورد..ک از دردش صدام بلند شد...
شوگا: حالت خوبه...
جونگکوک: چت..شد...
ا.ت: خوبم..فقط شونم.....
جین : شونت....
استف: بیا اینور ..بزار پرستارا ببینتش.....
به سمت آمبولانس ک اونجا بود رفتيم....داخل آمبولانس نشستم..و یکی از پرستارها....گفت پیراهنمون بیرون کنم......
بعد از دیدن شونم...گفتش...فقط ضربه دیده...چیزی خاصی نیس...زود خوب میشه.....
ا.ت: ببخشید..میشه یه ماسک آکسیژن بدین....
پرستار: باشه....
..
بعدش باشه واسه پارت بعد🥰
اشتباه املایی بود معذرت 🤍💜
ا.ت ویو
ک صدا شلیک اومد...بیشتر ترسیدم....ک بیشتر شد...گوشامو با دستم گرفته بودم و رو زمين نشستم....منتظر اینکه بیان و منو بکشن....
صدا آروم شد.....صدا گوشیم اومد....نگا کردم...نامجون بود.....سریع جواب دادم.....
نامجون: ا.ت..کجایی...
ا.ت: تو حم...موم..یک..ی از اتا..ق ها....
نامجون: بیا بیرون...
ا.ت: بیرون بیام میمرم...
نامجون: تموم شد..الان امنه میتونی بیای....
ا.ت: باشه....
در حموم و باز کردم و بیرون شدم...و بعدش در اتاق و بازکردم...ک جلوم جسد و دیدم...ترسیده جیغ کشیدم...ک نامجون و دیدم..تا دیدمش به سمتش دويدم و بغلش کردم......
نامجون: هیس...چیزی نیس..تموم شد...حالت خوبه...
ا.ت: هق..هق..خو..خوبم...مم..نون...
نامجون: من ک کارِ نکردم...ما از تو ممنونیم..گروگانارو آزاد کردی...
از بغلش بیرون اومدم....
پلیس ها جسد هارو نگا میکردن..ک زندن یا مُردن....فقط یکیشون زنده بود..و بقیه مُرده بودن...
با نامجون و پلیسا از هتل بیرون اومدیم..جلو در هتل پر بود از خبرنگار..تا مارو ديد...فلش هاشون روشن شد و شروع کردن به عکس گرفتن.....سؤال میپرسیدن..اما نمیتونستم جواب بدم.....بعد از گذاشتن از اونا....بقیه اعضارو دیدم..به سمتم اومدن و همو بغل کردیم....دست شوگا به شونم خورد..ک از دردش صدام بلند شد...
شوگا: حالت خوبه...
جونگکوک: چت..شد...
ا.ت: خوبم..فقط شونم.....
جین : شونت....
استف: بیا اینور ..بزار پرستارا ببینتش.....
به سمت آمبولانس ک اونجا بود رفتيم....داخل آمبولانس نشستم..و یکی از پرستارها....گفت پیراهنمون بیرون کنم......
بعد از دیدن شونم...گفتش...فقط ضربه دیده...چیزی خاصی نیس...زود خوب میشه.....
ا.ت: ببخشید..میشه یه ماسک آکسیژن بدین....
پرستار: باشه....
..
بعدش باشه واسه پارت بعد🥰
اشتباه املایی بود معذرت 🤍💜
۱۲.۴k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲