فیک شوگا عشق نا تمام
فیک شوگا عشق نا تمام
(پارت ۲۲)
از زبان ات
چان یول گفت این شوهرت دیوونه اس این همه چی گفت دوربین جی پی اس اینا چی هستن نشستم روی مبل قیافم شبیه زامبی شده حالا کی میخواد به این دوتا توضیح بده اینا افتاب سایه ندیدن
۱هفته بعد
از زبان ات
شوگا میترسه منو کنار اون دوتا تنها بزاره نشسته بودیم که گوشی شوگا زنگ خورد وقتی اومد قیافش توهم بود گفتم چی شدهگفت وضعیت شرکت اثلان خوب نیس گفتم چون نرفتی ممکنه اضل بشی پس خواهش میکنم برو گفت ات نمیتونم اعتماد کنمگفتمچیزی نمیشه اسپری فلفل دارم نترس اونا چیزی از صلاح های امروزی نمیدونن نحایتش بیهوش شون میکنم چیزی نمیشه تو باید بری شوگا اماده شد رفت شرکت نشستم بهشون گفتم ناهار چی درست کنم چان یول گفت من از دستپخت تو نمیخورم منو میکشی گفتم این عجب نفهمیه تو زندگی سابق شوهرمی چجوری تورو بکوشم ولی شوگا الان مظلوم تره
۱هفته بعد
از زبان ات
داشتم با موبایلم با عموم صحبت میکردم که شوگا اومد بهم اشاره کرد گوشیو قطع کن بعد از اینکه صحبتم با عموم تموم شد شوگا گفت ات به یه مهمونی خاص دعوتیموگرنه ازت نمیخواستم باهام بیای گفتم عزیزم من الان حاضر میشم دیگه اینجوری مضلومانه ازم نخواه دلم کباب شد چان یول گفت اه حالم بهم خورد برید عشق بازیا تونو اونور بکنید شوگا گفت خودت میتونی بری اونور پس دروغ نبوده ادم نمیتونه یکی مثل خودشو تحمل کنه اگه قتل جرم نبود چان یول رو تا الان چند بار کشته بودم گفتم شوگا چرا خودتو بزور خشن نشون میدی تامن میام خودتونو به کشتن ندین چیزه دیگه ای نمیخوام
(پارت ۲۲)
از زبان ات
چان یول گفت این شوهرت دیوونه اس این همه چی گفت دوربین جی پی اس اینا چی هستن نشستم روی مبل قیافم شبیه زامبی شده حالا کی میخواد به این دوتا توضیح بده اینا افتاب سایه ندیدن
۱هفته بعد
از زبان ات
شوگا میترسه منو کنار اون دوتا تنها بزاره نشسته بودیم که گوشی شوگا زنگ خورد وقتی اومد قیافش توهم بود گفتم چی شدهگفت وضعیت شرکت اثلان خوب نیس گفتم چون نرفتی ممکنه اضل بشی پس خواهش میکنم برو گفت ات نمیتونم اعتماد کنمگفتمچیزی نمیشه اسپری فلفل دارم نترس اونا چیزی از صلاح های امروزی نمیدونن نحایتش بیهوش شون میکنم چیزی نمیشه تو باید بری شوگا اماده شد رفت شرکت نشستم بهشون گفتم ناهار چی درست کنم چان یول گفت من از دستپخت تو نمیخورم منو میکشی گفتم این عجب نفهمیه تو زندگی سابق شوهرمی چجوری تورو بکوشم ولی شوگا الان مظلوم تره
۱هفته بعد
از زبان ات
داشتم با موبایلم با عموم صحبت میکردم که شوگا اومد بهم اشاره کرد گوشیو قطع کن بعد از اینکه صحبتم با عموم تموم شد شوگا گفت ات به یه مهمونی خاص دعوتیموگرنه ازت نمیخواستم باهام بیای گفتم عزیزم من الان حاضر میشم دیگه اینجوری مضلومانه ازم نخواه دلم کباب شد چان یول گفت اه حالم بهم خورد برید عشق بازیا تونو اونور بکنید شوگا گفت خودت میتونی بری اونور پس دروغ نبوده ادم نمیتونه یکی مثل خودشو تحمل کنه اگه قتل جرم نبود چان یول رو تا الان چند بار کشته بودم گفتم شوگا چرا خودتو بزور خشن نشون میدی تامن میام خودتونو به کشتن ندین چیزه دیگه ای نمیخوام
۲.۱k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.