کار خاصی نکردن فقط ازم عکس گرفتن و همین ولی نمیدونم چقدر

کار خاصی نکردن فقط ازم عکس گرفتن و همین ولی نمیدونم چقدر لفتش میدن
۱ ساعت بعد
سریع کارا تموم شدش و از اونجا اومدم بیرون
بادیگارد. بفرمایید خانم
ا.ت. من پیاده میرم خونه
بادیگارد. هرجور راحتین
داشتم یکم پیاده راه میرفتم که یکی با یه دستمال جلوی دهنم رو گرفت و تکون میخوردم و میخواستم جیغ بزنم که بیهوش شدم....
بهوش اومده بودم همه جا تاریک بود و دهنم با یه پارچه بسته بود و همینطور دستام انقدر که جیغ زدم گلوم گرفت چون صدامو هیچکس نمیشنید
یهو یه در باز شد و یکی از پله ها اومد پایین و چهرش معلوم نبود
ته. انقدر جیغ نزن کسی به غیر از منو تو اینجا نیستش
ا.ت. ولم کنننن(دهن بسته)
ته. علاوه بر که نمیفهم چی میگی حرفت به هیجام نیس.
یهو اون اومد سمتم و رو پاهاش نشست و دهنم رو باز کرد
ا.ت. عوضییی ولم کننن
ته. نه بابا ولت کنم که خودمو بدبخت کنم؟، عوضی هم ننته
ا.ت. با جون من چی میخواییی؟ (گریه)
ته. همه چی
ا.ت. تورو خدا ولم کنننن
ته. نوچ
ا.ت. من مگه چیکارت کردمممم بیشور؟؟؟
ته. تو هیچکاری نکردی ولی من میخوام یک کاری کنم
ا.ت. مثلا
ته. چرا باید بهت بگم؟
ا.ت. کثافتتت(جیغ)
یهو اومد سمتم و زد زیر گوشم
ته. بار آخرت باشه با من اینطوری صحبت میکنی وگرنه کاری میکنم تو پنج ماه نتونی راه بری(جدی و عصبی)
وقتی که این حرفو زد از اونجا رفت بیرون
ا.ت. کاشکی حرف بادیگارد رو گوش میدادمممم
و....