اسلاید اول استایل ا/ت و دومی تهیونگ
عشق بی پایان 🍬
p1
ویو ا/ت
با صدای جنا از خواب پریدم
ا/ت: چی شده صبح زود با این عجله بیدارم کردی؟؟؟
جنا: کوک بهم پیام داده بریم پارتی!
ا/ت:ولی تهیونگ بهم نگفته.
جنا: آجی من نمی تونم برم.
ا/ت:چرا؟
با دوستام میرم کافه.
ا/ت: اوکی
ویو تهیونگ
ساعت ۱۱ صبحه به ا/ت زنگ زدم:
ته: الو؟
ا/ت: جونم
ته:جنا بهت گف میریم پارتی ؟
ا/ت: آرع
خب ساعت ۷:۳۰ میام دنبالت.
ا/ت: باشه خودافس.
ته: خودافس عقشم( ˘ ³˘)♥
ساعت ۷.ویو ا/ت
از حموم اومدم بیرون و موهام رو خشک کردم.
لباسام رو پوشیدم و منتظر وایسادم.
تهیونگ بوق زد.
رفتم پایین که یهو مامانم جلوم سبز شد.
م: کجا با این لباسا؟
ا/ت: با دوستام میرم کافه.
م: با این لباس؟
ا/ت: مامان دیرم شده باید برم.
م:قبل ۱۰ خونه باش.
ا/ت: باشه خدافظ.
ته: چرا انقدر دیر اومدی پایین؟
ا/ت:مامی خانم.
ته: آها باشه.
ویو ا/ت
رسیدیم .
ته: من میرم فینگر فود بیارم.
ا/ت:باش.
به دور اطرافم نگاه می کردم که یهو دوست دوران مدرسم رو دیدم (اون پسره)
یه لحظه تهیونگ رو فراموش کردم و محکم بغلش کردم.
ویو تهیونگ
داشتم فینگر فود هارو میاوردم که چشمم به پسری که ا/ت رو بغل کرده بود و داشت بوش می کرد افتاد.
ویو ا/ت
بغل کردنمون تموم شد که دیدم تهیونگ با عصبانیت داره میاد سمتمون که یهو.........
خماری بکشید🍷 یاح یاح (مثلا خنده شیطانی )
p1
ویو ا/ت
با صدای جنا از خواب پریدم
ا/ت: چی شده صبح زود با این عجله بیدارم کردی؟؟؟
جنا: کوک بهم پیام داده بریم پارتی!
ا/ت:ولی تهیونگ بهم نگفته.
جنا: آجی من نمی تونم برم.
ا/ت:چرا؟
با دوستام میرم کافه.
ا/ت: اوکی
ویو تهیونگ
ساعت ۱۱ صبحه به ا/ت زنگ زدم:
ته: الو؟
ا/ت: جونم
ته:جنا بهت گف میریم پارتی ؟
ا/ت: آرع
خب ساعت ۷:۳۰ میام دنبالت.
ا/ت: باشه خودافس.
ته: خودافس عقشم( ˘ ³˘)♥
ساعت ۷.ویو ا/ت
از حموم اومدم بیرون و موهام رو خشک کردم.
لباسام رو پوشیدم و منتظر وایسادم.
تهیونگ بوق زد.
رفتم پایین که یهو مامانم جلوم سبز شد.
م: کجا با این لباسا؟
ا/ت: با دوستام میرم کافه.
م: با این لباس؟
ا/ت: مامان دیرم شده باید برم.
م:قبل ۱۰ خونه باش.
ا/ت: باشه خدافظ.
ته: چرا انقدر دیر اومدی پایین؟
ا/ت:مامی خانم.
ته: آها باشه.
ویو ا/ت
رسیدیم .
ته: من میرم فینگر فود بیارم.
ا/ت:باش.
به دور اطرافم نگاه می کردم که یهو دوست دوران مدرسم رو دیدم (اون پسره)
یه لحظه تهیونگ رو فراموش کردم و محکم بغلش کردم.
ویو تهیونگ
داشتم فینگر فود هارو میاوردم که چشمم به پسری که ا/ت رو بغل کرده بود و داشت بوش می کرد افتاد.
ویو ا/ت
بغل کردنمون تموم شد که دیدم تهیونگ با عصبانیت داره میاد سمتمون که یهو.........
خماری بکشید🍷 یاح یاح (مثلا خنده شیطانی )
۹.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳