𝓟𝓪𝓻𝓽 ¹⁵
𝓟𝓪𝓻𝓽 ¹⁵
ا/ت ویو:
صبح با صدای الارم کوفتیم بیدار شدم رفتم یه حموم ¹⁰مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم شونه زدم و بالا بستم و یه لباس راحتی پوشیدم و رفتم پایین سر میز
+سلام
همه:سلاممم
-........
+هوم(ناراحت)
رفتم نشستم سر میز پیش لونا نشستم و شروع کردیم به غذا خوردن و من همچنان داشتم صبحونه میخوردم تو فکر بودم*چطور هم غذا میخوری هم تو فکری؟! 😂🤨*داشتم تو ذهنم با خودم حرف میزدم که با حرف لونا به خودم اومدم
×ا/ت کجاییی ¹ساعته صبحونت تموم شده(در حال جر خوردن)
+ ها؟ چیه؟ کی مرده؟
×هیچی هیچی چیزی نشده فقط غذاتو تموم کردی نزدیک بود بشقابم بخوری خواهر(خنده)
+نخند، عه! خنده داره مگه(اخم کیوت)
×نه نداره فقط قیافت اون موقع و الان بامزس(لبخند)
+ اها خب اوکی
پاشدم از سر میز و خواستم برم رو مبل بشینم که ...... دیدم همه جا پره و فقط بغل کوک خالی بود مجبور شدم بشینم اونجا با عصبیت رفتم دست به سینه نشستم اونجا ........
³⁰مین بعد:
همه درحال خوردن و فیلم بودیم......که......یهو زنگ خورد........اجوما رفت درو باز کرد که یه دختر اومد تو*فک کنم دوس دختر کوکه😔😌*که تا دیدمش بغضم گرفت........ اره اون خواهر بزرگم بود... *نکته:ا/ت یه خواهر بزرگتر داشت که رفته بود برای ⁵سال پاریس *تا اومد تو پریدم بغلش و کلی عر زدم(علامت خواهر ا/ت®)
®ا/ت خودتی قشنگم؟ (بغض)
+هق... اره... کجا....هق....بودی ... هق... چند.... سال ....هق.... نبودی(گریه شدید)
®ببخشید نتونستم بگم بهتون بیا بریم بشینیم(گریه)
همونجوری تو بغلش بودم منو گذاشت رو مبل و همونجوری تو بغلش بودم و همه پشماشون ریخته بود
_شما خواهر ا/ت هستید؟ خانوم؟
®بله خواهرشون هستم و یونجی کیم یونجی هستم اقای؟
_جئون جونگکوک هستم
®خوشبختم! شما چکاره ا/ت هستید؟ (خنده)
_من.... من دوس پسر ا/ت هستم
®عه! وروجک تو کی دو پسر پیدا کردی ها؟ مگه نمیگفتی میخوای سینگل بگور بمونی؟ (روبه ا/ت)
+خب من چیکار کنم قلبم مگه میزاره تازه اون دیشب باهام کات کرد من چیکار کنم..... ایششش(اخم کیوت)
®خب حالا دلمونو با اون اخم کیوتت بردی(خنده)
+(هم اخم کرده بود هم میخندید)
+خب برو لباستو عوض کن بیا بشین فیلم ببینیم با بقیه
®اوکی من رفتم
+باش
ا/ت ویو:
جیمینا یجوری یونجی رو نگاه میکرد که شک کردم عاشقشش شده باشه.... بله شده یک دل نه صد دل اقا عاشق شده.....
¹⁰مین بعد:
یونجی اومد پایین خیلی خوشگل شده بود رفت پیش جیمینا چون جا نبود..... ولی...... جیمین خیلی ذوق زده شده بود رفت پیشش نشست
²⁰مین بعد:
بلخره فیلم تموم شد و من رفتم که اب بخورم که کوک هم اومد اب بخوره داشتم بر میگشتم که برخورد کردم بهش و یه ببخشید گفتم و..... تند تند رفتم بالا تو اتاقم که.......
__
ببخشید چند روزی نبودم حالم نرمال نبود.......🥲 نتونستم بنویسم پارت ¹⁵رو .......😅ولی فردا دو پارت مینویسم میزارم.......👌🏻🙂
اسلاید ²قیافه ا/ت
اسلاید³لباس راحتی ا/ت
اسلاید ⁴یونجی
اسلاید ⁵لباس راحتی یونجی
ا/ت ویو:
صبح با صدای الارم کوفتیم بیدار شدم رفتم یه حموم ¹⁰مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم شونه زدم و بالا بستم و یه لباس راحتی پوشیدم و رفتم پایین سر میز
+سلام
همه:سلاممم
-........
+هوم(ناراحت)
رفتم نشستم سر میز پیش لونا نشستم و شروع کردیم به غذا خوردن و من همچنان داشتم صبحونه میخوردم تو فکر بودم*چطور هم غذا میخوری هم تو فکری؟! 😂🤨*داشتم تو ذهنم با خودم حرف میزدم که با حرف لونا به خودم اومدم
×ا/ت کجاییی ¹ساعته صبحونت تموم شده(در حال جر خوردن)
+ ها؟ چیه؟ کی مرده؟
×هیچی هیچی چیزی نشده فقط غذاتو تموم کردی نزدیک بود بشقابم بخوری خواهر(خنده)
+نخند، عه! خنده داره مگه(اخم کیوت)
×نه نداره فقط قیافت اون موقع و الان بامزس(لبخند)
+ اها خب اوکی
پاشدم از سر میز و خواستم برم رو مبل بشینم که ...... دیدم همه جا پره و فقط بغل کوک خالی بود مجبور شدم بشینم اونجا با عصبیت رفتم دست به سینه نشستم اونجا ........
³⁰مین بعد:
همه درحال خوردن و فیلم بودیم......که......یهو زنگ خورد........اجوما رفت درو باز کرد که یه دختر اومد تو*فک کنم دوس دختر کوکه😔😌*که تا دیدمش بغضم گرفت........ اره اون خواهر بزرگم بود... *نکته:ا/ت یه خواهر بزرگتر داشت که رفته بود برای ⁵سال پاریس *تا اومد تو پریدم بغلش و کلی عر زدم(علامت خواهر ا/ت®)
®ا/ت خودتی قشنگم؟ (بغض)
+هق... اره... کجا....هق....بودی ... هق... چند.... سال ....هق.... نبودی(گریه شدید)
®ببخشید نتونستم بگم بهتون بیا بریم بشینیم(گریه)
همونجوری تو بغلش بودم منو گذاشت رو مبل و همونجوری تو بغلش بودم و همه پشماشون ریخته بود
_شما خواهر ا/ت هستید؟ خانوم؟
®بله خواهرشون هستم و یونجی کیم یونجی هستم اقای؟
_جئون جونگکوک هستم
®خوشبختم! شما چکاره ا/ت هستید؟ (خنده)
_من.... من دوس پسر ا/ت هستم
®عه! وروجک تو کی دو پسر پیدا کردی ها؟ مگه نمیگفتی میخوای سینگل بگور بمونی؟ (روبه ا/ت)
+خب من چیکار کنم قلبم مگه میزاره تازه اون دیشب باهام کات کرد من چیکار کنم..... ایششش(اخم کیوت)
®خب حالا دلمونو با اون اخم کیوتت بردی(خنده)
+(هم اخم کرده بود هم میخندید)
+خب برو لباستو عوض کن بیا بشین فیلم ببینیم با بقیه
®اوکی من رفتم
+باش
ا/ت ویو:
جیمینا یجوری یونجی رو نگاه میکرد که شک کردم عاشقشش شده باشه.... بله شده یک دل نه صد دل اقا عاشق شده.....
¹⁰مین بعد:
یونجی اومد پایین خیلی خوشگل شده بود رفت پیش جیمینا چون جا نبود..... ولی...... جیمین خیلی ذوق زده شده بود رفت پیشش نشست
²⁰مین بعد:
بلخره فیلم تموم شد و من رفتم که اب بخورم که کوک هم اومد اب بخوره داشتم بر میگشتم که برخورد کردم بهش و یه ببخشید گفتم و..... تند تند رفتم بالا تو اتاقم که.......
__
ببخشید چند روزی نبودم حالم نرمال نبود.......🥲 نتونستم بنویسم پارت ¹⁵رو .......😅ولی فردا دو پارت مینویسم میزارم.......👌🏻🙂
اسلاید ²قیافه ا/ت
اسلاید³لباس راحتی ا/ت
اسلاید ⁴یونجی
اسلاید ⁵لباس راحتی یونجی
۶.۶k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.