عشق مخفی قسمت سوم
ات:که یهو اون مرد بلند شدو گفت دختر خانوم باید با ما بیای با پای خودت میای یا بازور.
ات:اشک تو چشمام جمع شد بغضم داشت خفه ام می کرد ولی قورتش دادم.
ات:من با تو هیچ جا نمی یام.
جونگکوک:خب باشه خودتت خواستی.
ات(که یهو یه دستمال اومد رو صورتم و سیاهی مطلق)
جونگکوک:من هرجوری شده ات رو می خواستم به خاطر اینکه داشت مقاومت می کرد بیهوشش کرد برایداستایل بغلش کردم و گذاشتمش توی ماشینم.
خیلی خوشگل بود. تو عمرم دختری به اون خوشگلی ندیده بودم.رسیدیم به عمارت .براید استایل بغلش کردم و به اتاق خودم بردمش و گذاشتمش روی تخت .
از زبان ات.
ات:بیدار شدم توی اتاقی بودم که تمش کلان سیاه بود دوسش داشتم ولی من که نمی دونستم کجام. من قلبم غز بچگی مشکل داشت و نباید استرس زیاد داشته باشم .
اما یهو
ات:اشک تو چشمام جمع شد بغضم داشت خفه ام می کرد ولی قورتش دادم.
ات:من با تو هیچ جا نمی یام.
جونگکوک:خب باشه خودتت خواستی.
ات(که یهو یه دستمال اومد رو صورتم و سیاهی مطلق)
جونگکوک:من هرجوری شده ات رو می خواستم به خاطر اینکه داشت مقاومت می کرد بیهوشش کرد برایداستایل بغلش کردم و گذاشتمش توی ماشینم.
خیلی خوشگل بود. تو عمرم دختری به اون خوشگلی ندیده بودم.رسیدیم به عمارت .براید استایل بغلش کردم و به اتاق خودم بردمش و گذاشتمش روی تخت .
از زبان ات.
ات:بیدار شدم توی اتاقی بودم که تمش کلان سیاه بود دوسش داشتم ولی من که نمی دونستم کجام. من قلبم غز بچگی مشکل داشت و نباید استرس زیاد داشته باشم .
اما یهو
۳.۷k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.