Red moon
Red moon
P14
ماه قرمز
ات ویو
رفتم نشستم و پدر بزرگ داشت حرف میزد که ی پسر اومد کنارم گفت : چه خانم زیبایی افتخ....ار میدید یک ش....ب با من باشید
ات ویو
ضایس مس.....ته وگرنه 😐💔 هیچ کس حق نداره اینجوری بهم بگه اونم وقتی روی صندلی سلطنتی نشستم
جونگ کوک ویو
کنار ات بودم ک ی پسر اومد گفت چه خانم زیبایی افتخار میدید یک شب با من باشید
خونم به جوش اومد پسره و مث صگ زدم جوری که نزدیک بود بک....شمش
ات ویو
جونگ کوک رفت پسره رو زد شت چرا غیرتی شد 😐💔
سخنرانی پدر بزرگ ات و جونگ کوک
سلام به مردم عزیز شهر ومپایر ها
امشب همگی شما رو دعوت کردم که حرف مهمی رو بزنم دو نوه عزیزم لطفا کنار من وایسید ات و جونگ کوک میخام شما دو تا فردا شب عروسی کنید این به صلاح کل این کشور هستش
ات: جیغغ من با این ازدواج نمیکنمممممممم
جونگ کوک : شتتتتتتتتتتتتتتت پدر بزرگ ترو خداااااا نههه (عربده)
پدر بزرگ: خفه شید همین که گفتم !
ات و جونگ کوک مث چی داشتن دعوا میکردن 😐💔
روز عروسی
ات ویو
راستش من و جونگ کوک رابط...مون بهتر شده ولی باز دعوا داریم
لباسم رو پوشیدم و رفتم پایین
کوک ویو
لباس پوشیم عطر تلخم رو زدم و دست ات رو گرفتم و رفتم داخل ماشین
خب دیگه خلاصه میکنم ات و جونگ کوک عروسیشون رو گرفتن و رفتن خونشون
ات: خوابم میاد خستم
جونگ کوک : منم
هر دو خوابیدن صبح که بیدار شدن:
ات : صبحانه ی چی بردار بخور
جونگ کوک : ......
ات : جونگ کوک حوصلم سر رفته
جونگ کوک : به من چه
ات: فیلم ت...رسناک میخام ببینم میبینی
جونگ کوک: بزار
ات همش جیغ میزد که یک دفعه
اسلاید اول کاور اسلاید دوم لباس ات برا عروسی اسلاید سوم لباس کوک برا عروسی
لایک پارت قبل حداقل ۱۶ و کامنت هاش ۱۰
لایک این پست ۲۲ و کامنت هاش ۴۰
P14
ماه قرمز
ات ویو
رفتم نشستم و پدر بزرگ داشت حرف میزد که ی پسر اومد کنارم گفت : چه خانم زیبایی افتخ....ار میدید یک ش....ب با من باشید
ات ویو
ضایس مس.....ته وگرنه 😐💔 هیچ کس حق نداره اینجوری بهم بگه اونم وقتی روی صندلی سلطنتی نشستم
جونگ کوک ویو
کنار ات بودم ک ی پسر اومد گفت چه خانم زیبایی افتخار میدید یک شب با من باشید
خونم به جوش اومد پسره و مث صگ زدم جوری که نزدیک بود بک....شمش
ات ویو
جونگ کوک رفت پسره رو زد شت چرا غیرتی شد 😐💔
سخنرانی پدر بزرگ ات و جونگ کوک
سلام به مردم عزیز شهر ومپایر ها
امشب همگی شما رو دعوت کردم که حرف مهمی رو بزنم دو نوه عزیزم لطفا کنار من وایسید ات و جونگ کوک میخام شما دو تا فردا شب عروسی کنید این به صلاح کل این کشور هستش
ات: جیغغ من با این ازدواج نمیکنمممممممم
جونگ کوک : شتتتتتتتتتتتتتتت پدر بزرگ ترو خداااااا نههه (عربده)
پدر بزرگ: خفه شید همین که گفتم !
ات و جونگ کوک مث چی داشتن دعوا میکردن 😐💔
روز عروسی
ات ویو
راستش من و جونگ کوک رابط...مون بهتر شده ولی باز دعوا داریم
لباسم رو پوشیدم و رفتم پایین
کوک ویو
لباس پوشیم عطر تلخم رو زدم و دست ات رو گرفتم و رفتم داخل ماشین
خب دیگه خلاصه میکنم ات و جونگ کوک عروسیشون رو گرفتن و رفتن خونشون
ات: خوابم میاد خستم
جونگ کوک : منم
هر دو خوابیدن صبح که بیدار شدن:
ات : صبحانه ی چی بردار بخور
جونگ کوک : ......
ات : جونگ کوک حوصلم سر رفته
جونگ کوک : به من چه
ات: فیلم ت...رسناک میخام ببینم میبینی
جونگ کوک: بزار
ات همش جیغ میزد که یک دفعه
اسلاید اول کاور اسلاید دوم لباس ات برا عروسی اسلاید سوم لباس کوک برا عروسی
لایک پارت قبل حداقل ۱۶ و کامنت هاش ۱۰
لایک این پست ۲۲ و کامنت هاش ۴۰
۲۱.۹k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.