تلخ اما شیرین p:11
در همین زمان یک مرد درشت اندام به سمت جیمین اومد و گفت ازین طرف
ج:شما
گفتم بیا
ج:رزی پیش شماست؟
بیا* با کمی داد
جیمین هم به سمت جایی که مرده گفت رفت و رزی رو رو صندلی که دست هاش بسته بود دید
#جیمین
ناشناس: خب آماده ای
ج:برای چی
ناشناس: خودتو بکشی
ج:ها..... آره
کاردی بهم داد و گفت رگ دستمو بزنم
کارد رو دستم قرار دادم و گفتم
رزی دوستت دارم *اشک
به سمت مرد ناشناس گفتم رزی رو آزاد میکنی و گرنه ...
بعد خاستم بزنم که ......
جنی هم تعقیبم کرده بود اومد و ......
ادامه پارت بعدی
حمایت نمیشه😪
ج:شما
گفتم بیا
ج:رزی پیش شماست؟
بیا* با کمی داد
جیمین هم به سمت جایی که مرده گفت رفت و رزی رو رو صندلی که دست هاش بسته بود دید
#جیمین
ناشناس: خب آماده ای
ج:برای چی
ناشناس: خودتو بکشی
ج:ها..... آره
کاردی بهم داد و گفت رگ دستمو بزنم
کارد رو دستم قرار دادم و گفتم
رزی دوستت دارم *اشک
به سمت مرد ناشناس گفتم رزی رو آزاد میکنی و گرنه ...
بعد خاستم بزنم که ......
جنی هم تعقیبم کرده بود اومد و ......
ادامه پارت بعدی
حمایت نمیشه😪
۲.۲k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.