تلخ اما شیرین p:9
جیمین
دست رزی رو گرفتم و به داخل ماشین رفتیم
داخل ماشین که بودیم دیدم رزی حالش بده
رزی
جیمین دستمو گرفت و رفتیم داخل ماشین چهرهی جیمین عصبانی به نظر میومد
حالم بد شد نمیدونم چرا
که یه هو جیمین بغلم کرد و آروم لبشون رو لبم گذاشت
انگار یه احساس زیبایی بهم دست داد و منم همراهیش کردم
بعد چند مین
از هم جدا شدیم
رزی:ببخشید
جیمین :چرا
رزی:چون اون چانیول...
جیمین :حرف شم نزن ول کن ولی دیگ نبینما
رزی:باشه ^کیوت^
جیمین :حالا عاشقمی
رزی: بل...یعنی هنوز نه ولی یکم ار..
جمیمن
همتا گفت ولی یکم اره زود بغلش کردم و گفتم میشی بعد بغلش کردم از تو ماشین بیرون آوردم
و بردنش خونشون ^توبغلش^
رزی
رفتم خونه گفتم دیگ اذیتش نکنم بایه حرکت ببینم عاشقشه یا نه برا همون کرم گلریزان کرد😁😁😁😎😎😈😈
فردا
جیمین از خواب پاشدم جنی اومده بود اومد بغلم و باهم سر گرم گقت و گو شدیم که یهو یکی به گوشیم زنگ زد با خبرش شوکه شدم🫨
....
دست رزی رو گرفتم و به داخل ماشین رفتیم
داخل ماشین که بودیم دیدم رزی حالش بده
رزی
جیمین دستمو گرفت و رفتیم داخل ماشین چهرهی جیمین عصبانی به نظر میومد
حالم بد شد نمیدونم چرا
که یه هو جیمین بغلم کرد و آروم لبشون رو لبم گذاشت
انگار یه احساس زیبایی بهم دست داد و منم همراهیش کردم
بعد چند مین
از هم جدا شدیم
رزی:ببخشید
جیمین :چرا
رزی:چون اون چانیول...
جیمین :حرف شم نزن ول کن ولی دیگ نبینما
رزی:باشه ^کیوت^
جیمین :حالا عاشقمی
رزی: بل...یعنی هنوز نه ولی یکم ار..
جمیمن
همتا گفت ولی یکم اره زود بغلش کردم و گفتم میشی بعد بغلش کردم از تو ماشین بیرون آوردم
و بردنش خونشون ^توبغلش^
رزی
رفتم خونه گفتم دیگ اذیتش نکنم بایه حرکت ببینم عاشقشه یا نه برا همون کرم گلریزان کرد😁😁😁😎😎😈😈
فردا
جیمین از خواب پاشدم جنی اومده بود اومد بغلم و باهم سر گرم گقت و گو شدیم که یهو یکی به گوشیم زنگ زد با خبرش شوکه شدم🫨
....
۳.۷k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.