Never have Apart²
بشه ها براتون اهنگ تیتراژ و قسمت های فیک رو بزارم؟
ا/ت ویو
اسانسور وایساد! کم مونده بود در جا سکته کنم من فوبیا دارم لعنتییییی... داشتم نفس نفس میزدم و گریه میکردم که...
_هی هی اروم باش چیزی نشده اکی؟ همه چیز رواله الان پیدا میشیم(بغلش کردم)
+ م... م... من نمیتونم (گریه)
و.. جلل خالق اسانسور درست شد و رسیدیم طبقه ی اتاق بابام... تا به خودم اومدم دیدم تو بغل کوکم.. سریع ازش جدا شدم و ازش معذرت خواهی کردم و رفتیم اتاق بابام که دیدیم بابای کوک داره بابام حرف میزنه
(مکالمشون)
×ببینید اقای جئون من نمیتونم این کارو کنم
÷ داری میزنی زیر قولت اقای کیم؟؟ شما به من بدهکار بودید، الانم من این شرکتو میخوام
× این شرکت از اموال منه و نمیتونی بدستش بیاری(داد)
_اقایون دعوا نکنید.. شرط ببندیم؟ من با اقای کیم بازی میکنم.. اگر من بردم شرکت ماله بابام میشه ولی اگر باختم شرکت برای اقای کیم میمونه
× قبوله!
کوک ویو
شروع به بازی کردیم و 7 3 بردمش... اما من فقط این شرکتو نمیخواستم... دخترشو میخواستم! اره کیم ا/ت رو میخوام... به هر دلیلی ا/ت ماله منه تاحالا اینقدر عاشق و روانی یه دختر نبودم که الان این حسو دارم... درسته که امروز فقط ا/ت رو دیدم ولی... خب عشق در نگاهه اوله.. لعنتی بدنش...
_خب اقای کیم... جمع کن و سند شرکتو بده (نگاه های خماری)
× (شک زده) مجبورم چون شرط بستیم... بگیر سند رو
_ اما من یه چیزی کنار این سند ازت میخوام
×چی؟
_ دخترتو!
تا کوک اینو گفت گفتم که....
6 تا لایککک
ا/ت ویو
اسانسور وایساد! کم مونده بود در جا سکته کنم من فوبیا دارم لعنتییییی... داشتم نفس نفس میزدم و گریه میکردم که...
_هی هی اروم باش چیزی نشده اکی؟ همه چیز رواله الان پیدا میشیم(بغلش کردم)
+ م... م... من نمیتونم (گریه)
و.. جلل خالق اسانسور درست شد و رسیدیم طبقه ی اتاق بابام... تا به خودم اومدم دیدم تو بغل کوکم.. سریع ازش جدا شدم و ازش معذرت خواهی کردم و رفتیم اتاق بابام که دیدیم بابای کوک داره بابام حرف میزنه
(مکالمشون)
×ببینید اقای جئون من نمیتونم این کارو کنم
÷ داری میزنی زیر قولت اقای کیم؟؟ شما به من بدهکار بودید، الانم من این شرکتو میخوام
× این شرکت از اموال منه و نمیتونی بدستش بیاری(داد)
_اقایون دعوا نکنید.. شرط ببندیم؟ من با اقای کیم بازی میکنم.. اگر من بردم شرکت ماله بابام میشه ولی اگر باختم شرکت برای اقای کیم میمونه
× قبوله!
کوک ویو
شروع به بازی کردیم و 7 3 بردمش... اما من فقط این شرکتو نمیخواستم... دخترشو میخواستم! اره کیم ا/ت رو میخوام... به هر دلیلی ا/ت ماله منه تاحالا اینقدر عاشق و روانی یه دختر نبودم که الان این حسو دارم... درسته که امروز فقط ا/ت رو دیدم ولی... خب عشق در نگاهه اوله.. لعنتی بدنش...
_خب اقای کیم... جمع کن و سند شرکتو بده (نگاه های خماری)
× (شک زده) مجبورم چون شرط بستیم... بگیر سند رو
_ اما من یه چیزی کنار این سند ازت میخوام
×چی؟
_ دخترتو!
تا کوک اینو گفت گفتم که....
6 تا لایککک
۶.۵k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.