مافیا های بی چهره
مافیا های بی چهره
پارت 1
ویو مائـل
از خواب بیدار شدم به خدمتکار اشاره کردم که تختمو مرتب کنه و مرتب کرد ورفت بیرون رفتم کار های لازم انجام دادم و. به خدمتکار گفتم که حمام رو. برام اماده کنه نگاه به ساعت کردم 6.00بود تا ساعت 8.15دقیقه وقت داشتم پس یهتره عجله نکنک رفتم حموم امدم بیرون امروز چون. جلسه کاری داشتم و همینطور با منشی پدرم حرف داشتم باید یه دست لباس خوب بپوشم مثل همیشه کمدم رو باز کردم هیچی غیر از کت و شلوار نداشتم یه دست برداشتم و پوشیدم و حرکت کردم سمت شرکت تو راه بودم که گوشیم زنگ خورد به صفحه نگاه کردم مامانم بود وای خدا باز هم میخواد غر بزنع بخاطر همین گوشیم وصل کردم به بلوتوث ماشین و شروع کردم باهاش حرف زدن
مکالمه مادر مائـل (٪) مال (_)
_: سلام مامان
٪: چه عجب جواب دادی
_: دارم رانندگی میکنم
٪:. مگه کجا میخوای بری
_: انگار یادت رفته من صاحب چند تا شرکت و. هتل و ویلا و.پنت هوس هستم
٪: باشه بابا فهمیدم
_: خوب مامان بگو. چرد زنگ زدی
٪: انقدر پرو. نباش دختر
_: پرو هستم دیگه
٪: خوب تو نمیخوای بیای مادرتو. ببینی ها
_: فعلا نه
٪: دلتنگش نشدی
_: نه تو. دلتنگم شدی
٪: اره شدم
_: خوب تو بیا پیشم
٪: من نمیتونم بیام کار کمپانی چی میشه
_: اون مال تو نیست مامان
٪: بلخره به اسم من هست
_: یعنی بت اسمته نمیتونی بیای دختر تو ببینی
٪: یعنی دخترن نمیتونه بساد مادرشو ببینه
_: من کره نمیام از زادگاه خودم بیزون نمیام
٪: بلخره راضیت میکنم الان هم باید برم بای
_: بای
وای مامانم چقدر. روی مخم راه میره ای بابا من دوست ندارم برم کره چون اکثر خاطرات پدرومادرم هم اونجا هیت و من اینجا راحت ترم هوففففففففف
بعد. 5مین
وارد شرکت شدم و به همه سلام کردم و رقتم اتاق جلیه و طبقه معمول کسی صورتمو نبینه ماسک زده بودن تو ماشین خپب بگذریم رفتم داخل و سلام کردم و حلسه رو شروع کردیم
بعد 1.30
مائـل: ممنونم پس ما باش شما توافق رسیدم اقای........
مرده: اقای مین هستم
مائـل: اقای مین
مین: ممنون خانم......
مائـل: مائـل هستم
مین: خانم مائـل
مائـل: خواهش میکنم پایان جلسه
رفتم بیرون که..........
پارت 1
ویو مائـل
از خواب بیدار شدم به خدمتکار اشاره کردم که تختمو مرتب کنه و مرتب کرد ورفت بیرون رفتم کار های لازم انجام دادم و. به خدمتکار گفتم که حمام رو. برام اماده کنه نگاه به ساعت کردم 6.00بود تا ساعت 8.15دقیقه وقت داشتم پس یهتره عجله نکنک رفتم حموم امدم بیرون امروز چون. جلسه کاری داشتم و همینطور با منشی پدرم حرف داشتم باید یه دست لباس خوب بپوشم مثل همیشه کمدم رو باز کردم هیچی غیر از کت و شلوار نداشتم یه دست برداشتم و پوشیدم و حرکت کردم سمت شرکت تو راه بودم که گوشیم زنگ خورد به صفحه نگاه کردم مامانم بود وای خدا باز هم میخواد غر بزنع بخاطر همین گوشیم وصل کردم به بلوتوث ماشین و شروع کردم باهاش حرف زدن
مکالمه مادر مائـل (٪) مال (_)
_: سلام مامان
٪: چه عجب جواب دادی
_: دارم رانندگی میکنم
٪:. مگه کجا میخوای بری
_: انگار یادت رفته من صاحب چند تا شرکت و. هتل و ویلا و.پنت هوس هستم
٪: باشه بابا فهمیدم
_: خوب مامان بگو. چرد زنگ زدی
٪: انقدر پرو. نباش دختر
_: پرو هستم دیگه
٪: خوب تو نمیخوای بیای مادرتو. ببینی ها
_: فعلا نه
٪: دلتنگش نشدی
_: نه تو. دلتنگم شدی
٪: اره شدم
_: خوب تو بیا پیشم
٪: من نمیتونم بیام کار کمپانی چی میشه
_: اون مال تو نیست مامان
٪: بلخره به اسم من هست
_: یعنی بت اسمته نمیتونی بیای دختر تو ببینی
٪: یعنی دخترن نمیتونه بساد مادرشو ببینه
_: من کره نمیام از زادگاه خودم بیزون نمیام
٪: بلخره راضیت میکنم الان هم باید برم بای
_: بای
وای مامانم چقدر. روی مخم راه میره ای بابا من دوست ندارم برم کره چون اکثر خاطرات پدرومادرم هم اونجا هیت و من اینجا راحت ترم هوففففففففف
بعد. 5مین
وارد شرکت شدم و به همه سلام کردم و رقتم اتاق جلیه و طبقه معمول کسی صورتمو نبینه ماسک زده بودن تو ماشین خپب بگذریم رفتم داخل و سلام کردم و حلسه رو شروع کردیم
بعد 1.30
مائـل: ممنونم پس ما باش شما توافق رسیدم اقای........
مرده: اقای مین هستم
مائـل: اقای مین
مین: ممنون خانم......
مائـل: مائـل هستم
مین: خانم مائـل
مائـل: خواهش میکنم پایان جلسه
رفتم بیرون که..........
۶.۹k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.