تک پارتی (وقتی حامله ای و...... )
#چان
#استری_کیدز
وقتی حامله ای و شب موقع خوابیدن هعی بچتون لگد میزنه
همینطور که روی تخت دراز کشیده بودین ، دست چان روی شکت بود و با لبخند نگاهت میکرد
_ پسرکمون خیلی برای بیرون اومدن عجله داره
لبخندی به چان زدی و سرت رو تکون دادی
+ آره....منتظره تا پدر جذابش رو ببینه
چان تک خنده ای کرد و بعد با لبخندی درخشان بهت خیره شد
_ شایدم میخواد مادرش رو که شبیه الهه هاست ،ببینه
از حرفای شیرین چان خندت گرفت و خودت رو بیشتر توی بغلش جا دادی
+ خیلی دوستت دارم چان......خیلی زیاد
چان لبخندی پر محبت بهت زد و بوسه ای روی پیشونیت گذاشت
_ منم عاشقتم.....هم عاشق تو و هم عاشق پسرک کوچولومون
خودت رو بیشتر توی بغلش جا دادی
_ عشق من.....
لبخندی زدی و همینطور که پلکاتو روی هم گذاشته بودی لب زدی :
+ جونم ؟
چان شروع کرد به نوازش کردن شکمت
_ ممنونم....ممنونم که منو به همه چی رسوندی عزیزم
لبخندی زدی و بوسه ای به گردن چان زدی و آروم توی بغل گرم و نرم چان به خواب رفتی
#استری_کیدز
وقتی حامله ای و شب موقع خوابیدن هعی بچتون لگد میزنه
همینطور که روی تخت دراز کشیده بودین ، دست چان روی شکت بود و با لبخند نگاهت میکرد
_ پسرکمون خیلی برای بیرون اومدن عجله داره
لبخندی به چان زدی و سرت رو تکون دادی
+ آره....منتظره تا پدر جذابش رو ببینه
چان تک خنده ای کرد و بعد با لبخندی درخشان بهت خیره شد
_ شایدم میخواد مادرش رو که شبیه الهه هاست ،ببینه
از حرفای شیرین چان خندت گرفت و خودت رو بیشتر توی بغلش جا دادی
+ خیلی دوستت دارم چان......خیلی زیاد
چان لبخندی پر محبت بهت زد و بوسه ای روی پیشونیت گذاشت
_ منم عاشقتم.....هم عاشق تو و هم عاشق پسرک کوچولومون
خودت رو بیشتر توی بغلش جا دادی
_ عشق من.....
لبخندی زدی و همینطور که پلکاتو روی هم گذاشته بودی لب زدی :
+ جونم ؟
چان شروع کرد به نوازش کردن شکمت
_ ممنونم....ممنونم که منو به همه چی رسوندی عزیزم
لبخندی زدی و بوسه ای به گردن چان زدی و آروم توی بغل گرم و نرم چان به خواب رفتی
۳۴.۵k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.