عشق سانسور شده
عشق سانسور شده
px
رفتم خونه
پشیمون نبودم ولی بازم حس میکردم الکی به یونگی بیچاره تهمت زدم
رفتم رو تخت دوباره رفتم داخل سایته
finding friend
و این بار دنبال یکی دیگه گشتم
اسمش اِستَرا جابِر (اسم هستاا ولی احتمالا نشنیدین چون فک میکنم تا الان فهمیده باشین من نچسبیدم به اسم بقیه فیک نویسا لارا یونا لونا لیا میا اوققق خسته نشدین خدایی؟)
+ سلام اقاهه
_ سلام بانو مایلین باهم اشنا شیم
+ اسمتون چیه؟
_ باهام خودمونی باش:)
اسمم استرا جابر و شما؟
+ من اتم حیحی
_ بیا به کافه ی Success
واییی ی نفر یجای درست درمون قرار گذاشت
+ باشه حتما
_ میبینمت خودافیز:)
+ همچنین مرد من:)
ی تاکسی گرفتم و رفتم به اون مکان و اروم پرداخت کردمو پیاده شدم
" کافه ی بزرگ رفاه مشتریSuccess "
خودشه
ی لبخند بزرگ زدمو وارد شدم
نگا کردم ی یاروهه رو دیدم نشسته رو صندلی
گوشیمو برداشتم وارد سایت دوستیابی شدم و دیدم اگهیشو برداشته
لبخند زدم چون فهمیدم قسط داشتن رابطه ی ابدی رو باهام داره
تو پیویم گفت
_ بیا میز ۷ لیدی
نگا کردم دیدم همون اقاهس
رفتم سمت میز
با ی لبخند عشوه امیز و زیبا سرمو انداختم پایینو نشستم
تو ذهنم اهنگ تایتانیک پخش میشد
سرمو اوردم بالا
یلحظه اهنگه تو مخم خاموش شد
+: ک....کوک
سرش پایین بود ناراحت بود و هیچی نمیگفت
همون موقع ک اگهیو پاک کرد باید میفهمیدم پس اون فهمید وارد دوستیابی شدم و میخاصته تورم کنه
+: چی شدی تو پسر چرا ناراحتی؟
_: ات من زارو رو تعقیب کردم
ا...اون داشت برا ی مرد دیگه ناله میکرد باورم نمیشه
کوک: بیا بریم خونه دخترم خودمون تنهایی... باهم(اخرشو صداشو ترسناک کرد)
ی لحظه لرزه به وجودم افتاد
هم این پارت هم پارت قبلی باید ۲۶ تا لایک و ۲۵ تا کامنت بگیره
px
رفتم خونه
پشیمون نبودم ولی بازم حس میکردم الکی به یونگی بیچاره تهمت زدم
رفتم رو تخت دوباره رفتم داخل سایته
finding friend
و این بار دنبال یکی دیگه گشتم
اسمش اِستَرا جابِر (اسم هستاا ولی احتمالا نشنیدین چون فک میکنم تا الان فهمیده باشین من نچسبیدم به اسم بقیه فیک نویسا لارا یونا لونا لیا میا اوققق خسته نشدین خدایی؟)
+ سلام اقاهه
_ سلام بانو مایلین باهم اشنا شیم
+ اسمتون چیه؟
_ باهام خودمونی باش:)
اسمم استرا جابر و شما؟
+ من اتم حیحی
_ بیا به کافه ی Success
واییی ی نفر یجای درست درمون قرار گذاشت
+ باشه حتما
_ میبینمت خودافیز:)
+ همچنین مرد من:)
ی تاکسی گرفتم و رفتم به اون مکان و اروم پرداخت کردمو پیاده شدم
" کافه ی بزرگ رفاه مشتریSuccess "
خودشه
ی لبخند بزرگ زدمو وارد شدم
نگا کردم ی یاروهه رو دیدم نشسته رو صندلی
گوشیمو برداشتم وارد سایت دوستیابی شدم و دیدم اگهیشو برداشته
لبخند زدم چون فهمیدم قسط داشتن رابطه ی ابدی رو باهام داره
تو پیویم گفت
_ بیا میز ۷ لیدی
نگا کردم دیدم همون اقاهس
رفتم سمت میز
با ی لبخند عشوه امیز و زیبا سرمو انداختم پایینو نشستم
تو ذهنم اهنگ تایتانیک پخش میشد
سرمو اوردم بالا
یلحظه اهنگه تو مخم خاموش شد
+: ک....کوک
سرش پایین بود ناراحت بود و هیچی نمیگفت
همون موقع ک اگهیو پاک کرد باید میفهمیدم پس اون فهمید وارد دوستیابی شدم و میخاصته تورم کنه
+: چی شدی تو پسر چرا ناراحتی؟
_: ات من زارو رو تعقیب کردم
ا...اون داشت برا ی مرد دیگه ناله میکرد باورم نمیشه
کوک: بیا بریم خونه دخترم خودمون تنهایی... باهم(اخرشو صداشو ترسناک کرد)
ی لحظه لرزه به وجودم افتاد
هم این پارت هم پارت قبلی باید ۲۶ تا لایک و ۲۵ تا کامنت بگیره
۸.۸k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.