تک پارتی (وقتی از یک مرد دیگه تعریف میکنی و....)
#هیونجین
#استری_کیدز
سرت توی گوشی بود و هیونجین هم جلوت نشسته بود و بهت خیره نگاه میکرد و منتظر بود بهش توجه کنی
همینطور که سرت توش گوشی بود متوجه ی نگاه های خیره ی هیون شدی به همین خاطر هم توی همون حالت گفتی :
+ چیزی شده اینقدر نگام میکنی؟
هیون لبخندی زد
_ داری با اون موبایل چی کار میکنی بیب؟
دوباره همینطور که سرت توی گوشی بود جواب دادی
+ آه....هیچی....فقط دارم یکی از بازیگرای مورد علاقم رو میبینم.
هیون بلافاصله بعد از شنیدن جمله (بازیگر مورد علاقم ) لبخندش محو شد و با جدیت نگاهت میکرد
_ داری باز عکس های اون مرتیکه رو نگاه میکنی ؟
نگاهتو با تعجب به هیون دادی
+ یااا.....اون مرتیکه نیست....خیلی هم مرد جنتلمن و خوشتیپیه
هیون پوزخند عصبی زد و زیر لب فحشی به یارو داد که از گوش های تو هم غافل نموند و به همین دلیل خواستی بیشتر اذیتش کنی
+ وای خدا....نگاش کن چطور میتونه اینقدر جذاب باشه ؟
هیون با عصبانیت بهت خیره میشه و نفسش رو سخت و عصبی بیرون میده
+ وای.....(یکی از عکسا رو به هیون نشون دادی ) نگاش چه جذابه.....
همینطوری داشتی قربون صدقش میرفتی که هیون بهت نزدیک شد و همینطور که روی مبل نشسته بودی اومد و تورو به صورت دراز کشیده پرت کرد و روت خیمه زد که تعجب کردی
+ د...داری چ......ی کار.....میکنی
پوزخندی زد و سرش رو دم گوشت آورد
_ میخوام ببینم وقتی زیرم ناله میکنی....اسم اونو فریاد میزنی یا من
#استری_کیدز
سرت توی گوشی بود و هیونجین هم جلوت نشسته بود و بهت خیره نگاه میکرد و منتظر بود بهش توجه کنی
همینطور که سرت توش گوشی بود متوجه ی نگاه های خیره ی هیون شدی به همین خاطر هم توی همون حالت گفتی :
+ چیزی شده اینقدر نگام میکنی؟
هیون لبخندی زد
_ داری با اون موبایل چی کار میکنی بیب؟
دوباره همینطور که سرت توی گوشی بود جواب دادی
+ آه....هیچی....فقط دارم یکی از بازیگرای مورد علاقم رو میبینم.
هیون بلافاصله بعد از شنیدن جمله (بازیگر مورد علاقم ) لبخندش محو شد و با جدیت نگاهت میکرد
_ داری باز عکس های اون مرتیکه رو نگاه میکنی ؟
نگاهتو با تعجب به هیون دادی
+ یااا.....اون مرتیکه نیست....خیلی هم مرد جنتلمن و خوشتیپیه
هیون پوزخند عصبی زد و زیر لب فحشی به یارو داد که از گوش های تو هم غافل نموند و به همین دلیل خواستی بیشتر اذیتش کنی
+ وای خدا....نگاش کن چطور میتونه اینقدر جذاب باشه ؟
هیون با عصبانیت بهت خیره میشه و نفسش رو سخت و عصبی بیرون میده
+ وای.....(یکی از عکسا رو به هیون نشون دادی ) نگاش چه جذابه.....
همینطوری داشتی قربون صدقش میرفتی که هیون بهت نزدیک شد و همینطور که روی مبل نشسته بودی اومد و تورو به صورت دراز کشیده پرت کرد و روت خیمه زد که تعجب کردی
+ د...داری چ......ی کار.....میکنی
پوزخندی زد و سرش رو دم گوشت آورد
_ میخوام ببینم وقتی زیرم ناله میکنی....اسم اونو فریاد میزنی یا من
۳۱.۶k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.