رمان قلب بنفش پارت ¹⁷
رمان قلب بنفش پارت ¹⁷
دیانا:بلخره از ترافیک در اومدیم که گشنم شد با لحن لوس گفتم
ارسلان ارسلان* لحن همیشگی:)
ارسلان:جان ارسلان کیوتچه؟
دیانا:گشنمه
ارسلان:میخوایی بریم یه چیزی بخوریم؟
دیانا:ارهههه
ارسلان:چشم هرجایی رو پیدا کنم
میزنم بغل میریم میخوریم
دیانا:باجه
زدم بغل رفتم دوتا اش رشته گرفتم
دیانا:مرسییی
ارسلان:خواهش مبکنم عشقم
شروع کردیم اش خوردن
*البته اش خوردن که حرف قشنگی نیست😂*
دیانا:خوب بلیممم
ارسلان؛بریم
ادامه راهو رفتیم رسیدیم ویلا مامان باباشم داشتن میمودن هنوز نیومده
بودن که به دیانا گفتم
ارسلان:دیانام
دیانا؛چی میخوایی باز تووو
ارسلان:عاممم یه چیزی
دیانا:نه عمرن ارسلان
ارسلان:چرااا
دیانا:نمیشه درد میگیره
ارسلان:خو اروم
دیانا؛نچچچچ
ارسلان:تروخداا
دیانا؛هوف باشه
ارسلان:بلندش کردم بردمش اتاق لبشو بوسیدمش و....
*یک ساعت بعد*
دیانا:اخ ارسلان خیلی بدی دلم
ارسلان:اروم دلشو مالیدم بردمش حموم خشکش کردم لباس تنش کردم
دیانا؛اخ خیلی درد دارم
ارسلان:یه مسکن بدم عشقم؟
دیانا:اوهم بده
مسکن دادم بهش خورد یکم اروم تر شد مامان باباشم اومدن
ارسلان:سلام خاله سلام عمو
ادامه دارد....
دیانا:بلخره از ترافیک در اومدیم که گشنم شد با لحن لوس گفتم
ارسلان ارسلان* لحن همیشگی:)
ارسلان:جان ارسلان کیوتچه؟
دیانا:گشنمه
ارسلان:میخوایی بریم یه چیزی بخوریم؟
دیانا:ارهههه
ارسلان:چشم هرجایی رو پیدا کنم
میزنم بغل میریم میخوریم
دیانا:باجه
زدم بغل رفتم دوتا اش رشته گرفتم
دیانا:مرسییی
ارسلان:خواهش مبکنم عشقم
شروع کردیم اش خوردن
*البته اش خوردن که حرف قشنگی نیست😂*
دیانا:خوب بلیممم
ارسلان؛بریم
ادامه راهو رفتیم رسیدیم ویلا مامان باباشم داشتن میمودن هنوز نیومده
بودن که به دیانا گفتم
ارسلان:دیانام
دیانا؛چی میخوایی باز تووو
ارسلان:عاممم یه چیزی
دیانا:نه عمرن ارسلان
ارسلان:چرااا
دیانا:نمیشه درد میگیره
ارسلان:خو اروم
دیانا؛نچچچچ
ارسلان:تروخداا
دیانا؛هوف باشه
ارسلان:بلندش کردم بردمش اتاق لبشو بوسیدمش و....
*یک ساعت بعد*
دیانا:اخ ارسلان خیلی بدی دلم
ارسلان:اروم دلشو مالیدم بردمش حموم خشکش کردم لباس تنش کردم
دیانا؛اخ خیلی درد دارم
ارسلان:یه مسکن بدم عشقم؟
دیانا:اوهم بده
مسکن دادم بهش خورد یکم اروم تر شد مامان باباشم اومدن
ارسلان:سلام خاله سلام عمو
ادامه دارد....
۵.۹k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.