دوست داشتنی همانند یک نفرین .
دوست داشتنی همانند یک نفرین .
پارت ۱۵ .
+ بفرستم اونجا تا بیارمش اینجا اون مرتیکه رو .!
_ (خندیدن) خیلی جوک قشنگی بود جئون اما متاسفانه ازش خوشم نیومد (جدی شد )
+خانم پلیسع به نفعته همون کاریو کی میگم بکنی واگرنه خیلی برات بد میشه
_مثلا میخوای چه غلطی بکنی مرتیکه هومم!
+(میخنده و میره تو ۱ میلی متری صورت ات زبونشو تو لپش فشار میده و پوزخند میزنه) مین ات خیلی شجاع شدی هومم ... همون دختر ۱۶ ساله خنگی نیستی که پدرشو کشته هوم (پوزخند میزنه )
ویو ات .
چی .!
ا .. اون م میدونه ..... جریانو...
_ خ ... خ خفهه شوو(داد)
+اخی رازتو همه میفهمن دیگ قهرمان قصه نیستی نه .(پوزخند )
_خفه شووو(بغض و داد ) م ... مرتیکهه آشغالل .. ت . ت تو هیچ غ .. غلطی هیچ غلطی نمیکنی . (داد جیغ)
+اوکی سرگرد مین یا نه نه نه اومم قاتل اره قاتل
_خفه شووو (جیغغغ)
+اومم خب مرور خاطرات یه عصر زمستونی توی سال اوم ۲۰۱۸ ساعت ۷ صبح! ...
_ خفهه شووو(دستاشو گذاشته رو گوشاش و جیغ میزنه )
+ مین ات که خیلی دوست داشت پلیس شه و پدرش مافیاییبود که آدم میکشت وقتی پدرش میفهمه چیکار میکنه اتو میزنه و آزار میده (پوزخند)
_ خ... خفه شوو هققق داد
+اونروز عصرش تو تاریخ ۸ آگوست ۲۰۱۸ که پدرت ات داشت کتکش میزد مین ات کوچولو داستانمون چیکار میکنه میره یه گلدون برمیداره و چیکار میکنه بخ بخ پدرشو میکشهه(خنده های قه قه ای حرصی) و پلیس کوچولو قصه ما قاتل میشه (اخرشو تاکید میکنه و پوزخند میزنه)
_ خ ... خفه شووو خفه شوو(دستاشو میکوبه رو گوشاشو و گریه میکنه ) و داد .
+حالا هم من میرم به اون رفیقت هایون اسمش بود هومم میرم میگم دوستش قاتله ! (داشت میرفت که ات مچ دستشو اروم میگیره )
_ب.. باشه ق قبوله اما میدونی که اگر بخوای دروغ بگی چه بلایی سرت میارم با دستای خودم میکشمت
+لابد مث پدرت
پارت ۱۵ .
+ بفرستم اونجا تا بیارمش اینجا اون مرتیکه رو .!
_ (خندیدن) خیلی جوک قشنگی بود جئون اما متاسفانه ازش خوشم نیومد (جدی شد )
+خانم پلیسع به نفعته همون کاریو کی میگم بکنی واگرنه خیلی برات بد میشه
_مثلا میخوای چه غلطی بکنی مرتیکه هومم!
+(میخنده و میره تو ۱ میلی متری صورت ات زبونشو تو لپش فشار میده و پوزخند میزنه) مین ات خیلی شجاع شدی هومم ... همون دختر ۱۶ ساله خنگی نیستی که پدرشو کشته هوم (پوزخند میزنه )
ویو ات .
چی .!
ا .. اون م میدونه ..... جریانو...
_ خ ... خ خفهه شوو(داد)
+اخی رازتو همه میفهمن دیگ قهرمان قصه نیستی نه .(پوزخند )
_خفه شووو(بغض و داد ) م ... مرتیکهه آشغالل .. ت . ت تو هیچ غ .. غلطی هیچ غلطی نمیکنی . (داد جیغ)
+اوکی سرگرد مین یا نه نه نه اومم قاتل اره قاتل
_خفه شووو (جیغغغ)
+اومم خب مرور خاطرات یه عصر زمستونی توی سال اوم ۲۰۱۸ ساعت ۷ صبح! ...
_ خفهه شووو(دستاشو گذاشته رو گوشاش و جیغ میزنه )
+ مین ات که خیلی دوست داشت پلیس شه و پدرش مافیاییبود که آدم میکشت وقتی پدرش میفهمه چیکار میکنه اتو میزنه و آزار میده (پوزخند)
_ خ... خفه شوو هققق داد
+اونروز عصرش تو تاریخ ۸ آگوست ۲۰۱۸ که پدرت ات داشت کتکش میزد مین ات کوچولو داستانمون چیکار میکنه میره یه گلدون برمیداره و چیکار میکنه بخ بخ پدرشو میکشهه(خنده های قه قه ای حرصی) و پلیس کوچولو قصه ما قاتل میشه (اخرشو تاکید میکنه و پوزخند میزنه)
_ خ ... خفه شووو خفه شوو(دستاشو میکوبه رو گوشاشو و گریه میکنه ) و داد .
+حالا هم من میرم به اون رفیقت هایون اسمش بود هومم میرم میگم دوستش قاتله ! (داشت میرفت که ات مچ دستشو اروم میگیره )
_ب.. باشه ق قبوله اما میدونی که اگر بخوای دروغ بگی چه بلایی سرت میارم با دستای خودم میکشمت
+لابد مث پدرت
۸.۳k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.