Part⁷
Part⁷
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
با تعجب فیلم و لود کردم و نگاهش کردم. ویدیو مربوط به رقص هاتم با همین استایل و ظاهر بود که چشمای هیز پسر هارو به سمتم سوق میداد و هیجانشون اونهارو برای رقص باهام چند برابر میکرد.
هر چی بیشتر از فیلم میگذشت سردردم رو بیشتر حس میکردم. من دیشب چیکار کردم؟ چه اتاقی افتاده؟ تنم ترس و وحشت و با آغوش باز بغل کرد. لرزه به اندامم افتاد. سریع از سرجام بلند شدم و به اتاق تهیونگ هجوم بردم که با جای خالیش مواجه شدم.اولین بار بود پا به اتاقش میزاشتم و قبل از این هیچوقت تابحال دکور اتاقش و ندیده بودم تم اتاقش ترکیبی از رنگ های بژ بود. مشکی و طوسی تمام رنگ هایی بودن که تو تزیین اتاق ازش استفاده کرده بود. دریخ از گلبرگی توی اتاق و بالکنش نداشت و تنها یه میز و صندلی کوچیک توی بالکن بود که چرم اون ها هم مشکی رنگ بودن! اکثر موقع هایی که تهیونگ و دیدم مشکی پوش بود یا رنگ مشکی حتی اگه شده به طور جزئی هم توی استایلش دیده میشد و نقش بنیه استایل و به عهده داشت اما نمیدونستم به قدری رنگ مشکی رو دوست داره که حتی تم اتاقش رو هم مشکی کرده!
درحال برانداز کردن اتاقش بودم که تهیونگ تو گلو توی گوشم اروم گفت
_ چیزی تو اتاقم گم کردی!؟
جا خوره و ترسیده برگشتم که با بدن برهنه و خیس خورده تهیونگ که قطرات آب از مو و کت و کولش روی شیکم عضله ای و بازو های حجیمش سرازیر میشد مواجه شدم. چهره اش بین عضله های ورزیده و تو چشم خور بازو هاش گم شده بود. شیش تیکه برجسته شیکمش که قطرات آب با شیطنت روی تنش غلط میزدن اشتیاق برای نگاه های وحشیانه رو توی درون هر کس شعله ور تر میکرد. چشمای حریصم نمیتونست از برانداز کردن بدنش و موهای خیسش و شلوار تنگ مشکی ای که توی پاهای کشیده اش شیک دیده میشد و صورتش که قطرات آب از موهاش روی لب و گونه اش میریخت دست برداره! این حالت تهیونگ هر شخصی و مجنون میکرد!
در حین حال که خجالت زده بودم سعی میکردم خودمو ریلکس نشون بدم اما نتونستم سرخاب سفیدی گونه هام و پنهان کنم. نگاهم و به در و دیوار دادم و با کلافگی و داد گفتم
+ دیشب چه اتفاقی افتاده
موهای خیسش رو به عقب هل داد
_ نمیدونم..چه اتاقی افتاده؟
با کلافگی صفحه گوشیم و که فیلم مضحک و بی برگشت پلی میکرد به سمتش گرفتم. نزدیک تر شد و با دقت بیشتری نگاه کرد
_ این و دیدم، برای منم فرستادن
صدام رو بلند کردم
+ این فیلم و کی گرفته؟ چرا داره پخشش میکنه؟ چه دشمنی با من داره که میخواد عابروم رو ببره؟
_ نمیدونم
کلافه دستی تو موهام کشیدم و حرصم و همراه نفسم بیرون دادم
+ من و دیونه نکن تهیونگ بهم بگو چه اتاقی دیشب افتاده
ادامه دارد......
حمایت دلی🫂💚
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
با تعجب فیلم و لود کردم و نگاهش کردم. ویدیو مربوط به رقص هاتم با همین استایل و ظاهر بود که چشمای هیز پسر هارو به سمتم سوق میداد و هیجانشون اونهارو برای رقص باهام چند برابر میکرد.
هر چی بیشتر از فیلم میگذشت سردردم رو بیشتر حس میکردم. من دیشب چیکار کردم؟ چه اتاقی افتاده؟ تنم ترس و وحشت و با آغوش باز بغل کرد. لرزه به اندامم افتاد. سریع از سرجام بلند شدم و به اتاق تهیونگ هجوم بردم که با جای خالیش مواجه شدم.اولین بار بود پا به اتاقش میزاشتم و قبل از این هیچوقت تابحال دکور اتاقش و ندیده بودم تم اتاقش ترکیبی از رنگ های بژ بود. مشکی و طوسی تمام رنگ هایی بودن که تو تزیین اتاق ازش استفاده کرده بود. دریخ از گلبرگی توی اتاق و بالکنش نداشت و تنها یه میز و صندلی کوچیک توی بالکن بود که چرم اون ها هم مشکی رنگ بودن! اکثر موقع هایی که تهیونگ و دیدم مشکی پوش بود یا رنگ مشکی حتی اگه شده به طور جزئی هم توی استایلش دیده میشد و نقش بنیه استایل و به عهده داشت اما نمیدونستم به قدری رنگ مشکی رو دوست داره که حتی تم اتاقش رو هم مشکی کرده!
درحال برانداز کردن اتاقش بودم که تهیونگ تو گلو توی گوشم اروم گفت
_ چیزی تو اتاقم گم کردی!؟
جا خوره و ترسیده برگشتم که با بدن برهنه و خیس خورده تهیونگ که قطرات آب از مو و کت و کولش روی شیکم عضله ای و بازو های حجیمش سرازیر میشد مواجه شدم. چهره اش بین عضله های ورزیده و تو چشم خور بازو هاش گم شده بود. شیش تیکه برجسته شیکمش که قطرات آب با شیطنت روی تنش غلط میزدن اشتیاق برای نگاه های وحشیانه رو توی درون هر کس شعله ور تر میکرد. چشمای حریصم نمیتونست از برانداز کردن بدنش و موهای خیسش و شلوار تنگ مشکی ای که توی پاهای کشیده اش شیک دیده میشد و صورتش که قطرات آب از موهاش روی لب و گونه اش میریخت دست برداره! این حالت تهیونگ هر شخصی و مجنون میکرد!
در حین حال که خجالت زده بودم سعی میکردم خودمو ریلکس نشون بدم اما نتونستم سرخاب سفیدی گونه هام و پنهان کنم. نگاهم و به در و دیوار دادم و با کلافگی و داد گفتم
+ دیشب چه اتفاقی افتاده
موهای خیسش رو به عقب هل داد
_ نمیدونم..چه اتاقی افتاده؟
با کلافگی صفحه گوشیم و که فیلم مضحک و بی برگشت پلی میکرد به سمتش گرفتم. نزدیک تر شد و با دقت بیشتری نگاه کرد
_ این و دیدم، برای منم فرستادن
صدام رو بلند کردم
+ این فیلم و کی گرفته؟ چرا داره پخشش میکنه؟ چه دشمنی با من داره که میخواد عابروم رو ببره؟
_ نمیدونم
کلافه دستی تو موهام کشیدم و حرصم و همراه نفسم بیرون دادم
+ من و دیونه نکن تهیونگ بهم بگو چه اتاقی دیشب افتاده
ادامه دارد......
حمایت دلی🫂💚
۲.۶k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.