رز سفید من
رز سفید من
part :4
ویو ا/ت
لباس عروسم رو پوشیده بودم جیمین اومد تو اتاق
-خیلی خوشگل شدی
+ تو هم خوش تیپ شدی
-بریم مهمون ها منتظرن
+بریمممم
ا/ت دست جیمین رو گرفت و رفتن سمت سالن همه براشون دست میزدن
خیل خوشحال بودن که میخوام ادامه زنگی شون رو باهم باشند
ولیییی وقتی از بین مردم رد شدند جیمین کای رو دید خیلی می ترسید که عروسیش رو بخواد به هم بزنه جیمین به خاطر اینکه کای مادرش رو کشته بود جیمین هم دوست دختر کای رو کشت چون جیمین می دونست کای رو دوست دخترش حساسه اوت رو کشت بعد از این کای تصمیم گرفت ا/ت رو بکشه و جیمین رو آذاب بده
عروسی
با جیمین رفتیم نشستیم خیلی رومانتیک باهم ازدواج کردیم ولی بعد از ازدواج تو تالار جیمین رفت پیش مهمون ها
نویسنده::
ا/ت تنها بود که یک هو یک نفر به قلب ا/ت شلیک کرد کای بود کای بعد از شلیک خیلی سریع فرار کرد و رفت
ویو جیمین
یهو یک صدایی اومد برگشتم دیدم ا/ت لباس سفیدش قرمز شده سریع بغلش کردم خیلی دیر بود دیگه داشت تموم میکرد که لحظه ی آخر بهم گفت
+ خیلی دوست دارمممممم
و برای آخرین بار دستش رو روی صورت جیمین کشید
و در آغوش عشقش به زندگی پایان داد
جیمین بعد از مرگ ا/ت اون آدم قبل نشد و از زندگی نا امید شده بود
هر روز به این فکر میکرد که کی میتونه بره پیش عشقش ( دور از جونننن )
پایان
شاید قانون دنیا اینه که باید ازش دور باشی و هیچ وقت بهش نرسی و این برای آدم فقط یک رویا باشع
part :4
ویو ا/ت
لباس عروسم رو پوشیده بودم جیمین اومد تو اتاق
-خیلی خوشگل شدی
+ تو هم خوش تیپ شدی
-بریم مهمون ها منتظرن
+بریمممم
ا/ت دست جیمین رو گرفت و رفتن سمت سالن همه براشون دست میزدن
خیل خوشحال بودن که میخوام ادامه زنگی شون رو باهم باشند
ولیییی وقتی از بین مردم رد شدند جیمین کای رو دید خیلی می ترسید که عروسیش رو بخواد به هم بزنه جیمین به خاطر اینکه کای مادرش رو کشته بود جیمین هم دوست دختر کای رو کشت چون جیمین می دونست کای رو دوست دخترش حساسه اوت رو کشت بعد از این کای تصمیم گرفت ا/ت رو بکشه و جیمین رو آذاب بده
عروسی
با جیمین رفتیم نشستیم خیلی رومانتیک باهم ازدواج کردیم ولی بعد از ازدواج تو تالار جیمین رفت پیش مهمون ها
نویسنده::
ا/ت تنها بود که یک هو یک نفر به قلب ا/ت شلیک کرد کای بود کای بعد از شلیک خیلی سریع فرار کرد و رفت
ویو جیمین
یهو یک صدایی اومد برگشتم دیدم ا/ت لباس سفیدش قرمز شده سریع بغلش کردم خیلی دیر بود دیگه داشت تموم میکرد که لحظه ی آخر بهم گفت
+ خیلی دوست دارمممممم
و برای آخرین بار دستش رو روی صورت جیمین کشید
و در آغوش عشقش به زندگی پایان داد
جیمین بعد از مرگ ا/ت اون آدم قبل نشد و از زندگی نا امید شده بود
هر روز به این فکر میکرد که کی میتونه بره پیش عشقش ( دور از جونننن )
پایان
شاید قانون دنیا اینه که باید ازش دور باشی و هیچ وقت بهش نرسی و این برای آدم فقط یک رویا باشع
۴.۲k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.