تک پارتی (وقتی همکلاسین و رابطتتون مخفیه اما.....)
#چانگبین
#استری_کیدز
وقتی همکلاسین و رابطتتون مخفیه و یه روز بقیه بچهها شایعه پخش میکنن با یکی دیگه قرار میزاری
با گرفته شدن دستت توسط فردی تعجب کردی که بدون مقدمه تورو به دیوار چسبوند و با اخم نگاهت میکرد
+ چ... چانگبین
نفس های خشمگینش رو روی صورتت پیاده میکرد و بدجوری از دستت عصبی و پر از خشم بود
+ چان........
_ خفه شوو
تعجب کردی و ترست بیشتر از قبل شد
+ چ....چیشده؟
پوزخندی عصبی زد و بهت خیره شده بود
_ تو چطور جرعت کردی بهم خیانت کنی ؟
بیشتر توی شوک فرو رفتی
+ منظورت چیه ؟
خنده ای عصبی کرد و خودشو بیشتر بهت نزدیک کرد
+ چانگبین لطفاً....ممکنه یکی ببینه
سرش رو سمت گوشت آورد
_ بزار همه ببینن که متعلق کی هستی (پوزخند )
از عجیب بودن رفتار هاش تعجب کرده بودی که وحشیانه لباش رو روی لبات قرار داد و شروع کرد به کبود کردن لبهای کوچیک و صورتیت.
شونه هاشو گرفتی که بعد از چند ثانیه ازت فاصله گرفت .
نفس نفس میزدی
+ چرا اینکارو میکنی ؟
نفس عمیقی کشید ولی هنوز با اخم بهت نگاه میکرد
_ واقعاً با یکی دیگه قرار میزاری؟
تعجب کردی
+ منظورت چیه ؟
_ نمیدونی؟......بچه ها میگفتن با یک پسر دیگه قرار میزاری
تعجبت بیشتر شد
+ م...من واقعاً خبر ندارم
پوزخندی زد
_ میدونستم.....اونقدری دختر خوبی هستی که به ددیت خیانت نکنی
دوباره پوزخندی زد و لبهاشو نزدیک لبات کرد و شروع کرد به بوسیدن اما ایندفعه با لطافت و ملایمت لبات رو شکار میکرد طوری که تو رو هم توی بوسه غرق کرده بود
#استری_کیدز
وقتی همکلاسین و رابطتتون مخفیه و یه روز بقیه بچهها شایعه پخش میکنن با یکی دیگه قرار میزاری
با گرفته شدن دستت توسط فردی تعجب کردی که بدون مقدمه تورو به دیوار چسبوند و با اخم نگاهت میکرد
+ چ... چانگبین
نفس های خشمگینش رو روی صورتت پیاده میکرد و بدجوری از دستت عصبی و پر از خشم بود
+ چان........
_ خفه شوو
تعجب کردی و ترست بیشتر از قبل شد
+ چ....چیشده؟
پوزخندی عصبی زد و بهت خیره شده بود
_ تو چطور جرعت کردی بهم خیانت کنی ؟
بیشتر توی شوک فرو رفتی
+ منظورت چیه ؟
خنده ای عصبی کرد و خودشو بیشتر بهت نزدیک کرد
+ چانگبین لطفاً....ممکنه یکی ببینه
سرش رو سمت گوشت آورد
_ بزار همه ببینن که متعلق کی هستی (پوزخند )
از عجیب بودن رفتار هاش تعجب کرده بودی که وحشیانه لباش رو روی لبات قرار داد و شروع کرد به کبود کردن لبهای کوچیک و صورتیت.
شونه هاشو گرفتی که بعد از چند ثانیه ازت فاصله گرفت .
نفس نفس میزدی
+ چرا اینکارو میکنی ؟
نفس عمیقی کشید ولی هنوز با اخم بهت نگاه میکرد
_ واقعاً با یکی دیگه قرار میزاری؟
تعجب کردی
+ منظورت چیه ؟
_ نمیدونی؟......بچه ها میگفتن با یک پسر دیگه قرار میزاری
تعجبت بیشتر شد
+ م...من واقعاً خبر ندارم
پوزخندی زد
_ میدونستم.....اونقدری دختر خوبی هستی که به ددیت خیانت نکنی
دوباره پوزخندی زد و لبهاشو نزدیک لبات کرد و شروع کرد به بوسیدن اما ایندفعه با لطافت و ملایمت لبات رو شکار میکرد طوری که تو رو هم توی بوسه غرق کرده بود
۱۸.۷k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.