𝓟𝓪𝓻𝓽 ⁸
𝓟𝓪𝓻𝓽 ⁸
جونگکوک ویو :
دستش خون اومد دستشو گرفتم و با اون دستم گردنشو گرفتم خیلی خونش شیرین بود برام دیونم میکرد که کنترلمو از دست دادم و گردنشو گاز گرفتم و بیهوش شد به خودم اومدم
_خونش خوشمزه بود(پوزخند)
خونش خدایی خوشمزه بود ولی نگ......که پیشونیمو با دستم زدم نه نه چی میگی مگه دیونه ای ؟ (😑)
_اروم گذاشتمش تو تخت و پتو کشیدم روش و رفتم تو اتاقم و لباسمو عوض کردم و پریدم رو تخت بعد ¹⁰مین خوابم برد
7ساعت بعد
ا/ت ویو:
از خواب پاشدم به یاد دیشب عصبی شدم رفتم جلو اینه دیدم جای دندون رو گردنم محو شده تعجب کردم یعنی اون واقعا خوناشامه؟ کلی سوال تو فکرم بود که زدم رو سرم که رفتم یه حموم ²⁰مینی گرفتمو اومدم بیرون موهامو خشک کردم و لباس پوشیدم و رفتم پایین والا خونه نبود قصر بود از اول تا اخر سیاه و قرمز بود
که یه زن که فک کنم اجوما بود اومد پیشم (علامت اجوما©)
©سلام دخترم اقا گفت ببرید پایین برا صبحونه بعد اسمت چیه قشنگم؟(خنده)
+اسمم ا/ت هست بعد اجوما
©جان؟
+میگم لونا و هیونا رو دیدی
©نه قشنگم فکر کنم خوابن
+ممنون پس من برم بیدارشون کنم(خنده)
©اره برو(خنده)
رفتم بالا تو اتاق هیونا و لونا دیدم خوابن صداشون زدم بیدار نشدن سه بار صدا زدم انگار نه انگار که داد زدم
+بچه ها بیدارشیننن(داد)
×چی شده؟ کی مرد؟ (ترسیده)
^زلزله اومده؟ ا/ت چیزیش شده؟(ترسیده)
خندم گرفت و گفتم
+اروم نفس بگیرین چیزی نشده صداتون زدم بیدار نشدین مجبور بودم داد بزنم(قهقه)
^×ا/تتتت(داد)
که الفرار تا خود پایین دنبالم کردن دو دور دور عمارت چرخیدیدم..........
خماریییییییییییی😂👌🏻
جونگکوک ویو :
دستش خون اومد دستشو گرفتم و با اون دستم گردنشو گرفتم خیلی خونش شیرین بود برام دیونم میکرد که کنترلمو از دست دادم و گردنشو گاز گرفتم و بیهوش شد به خودم اومدم
_خونش خوشمزه بود(پوزخند)
خونش خدایی خوشمزه بود ولی نگ......که پیشونیمو با دستم زدم نه نه چی میگی مگه دیونه ای ؟ (😑)
_اروم گذاشتمش تو تخت و پتو کشیدم روش و رفتم تو اتاقم و لباسمو عوض کردم و پریدم رو تخت بعد ¹⁰مین خوابم برد
7ساعت بعد
ا/ت ویو:
از خواب پاشدم به یاد دیشب عصبی شدم رفتم جلو اینه دیدم جای دندون رو گردنم محو شده تعجب کردم یعنی اون واقعا خوناشامه؟ کلی سوال تو فکرم بود که زدم رو سرم که رفتم یه حموم ²⁰مینی گرفتمو اومدم بیرون موهامو خشک کردم و لباس پوشیدم و رفتم پایین والا خونه نبود قصر بود از اول تا اخر سیاه و قرمز بود
که یه زن که فک کنم اجوما بود اومد پیشم (علامت اجوما©)
©سلام دخترم اقا گفت ببرید پایین برا صبحونه بعد اسمت چیه قشنگم؟(خنده)
+اسمم ا/ت هست بعد اجوما
©جان؟
+میگم لونا و هیونا رو دیدی
©نه قشنگم فکر کنم خوابن
+ممنون پس من برم بیدارشون کنم(خنده)
©اره برو(خنده)
رفتم بالا تو اتاق هیونا و لونا دیدم خوابن صداشون زدم بیدار نشدن سه بار صدا زدم انگار نه انگار که داد زدم
+بچه ها بیدارشیننن(داد)
×چی شده؟ کی مرد؟ (ترسیده)
^زلزله اومده؟ ا/ت چیزیش شده؟(ترسیده)
خندم گرفت و گفتم
+اروم نفس بگیرین چیزی نشده صداتون زدم بیدار نشدین مجبور بودم داد بزنم(قهقه)
^×ا/تتتت(داد)
که الفرار تا خود پایین دنبالم کردن دو دور دور عمارت چرخیدیدم..........
خماریییییییییییی😂👌🏻
۶.۶k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.