پارت = ۵۳

تقاص دوستی

ولی مثل همیشه نبود ، انگار از ظهر تاحالا تغییر کرده .از سر جام بلند شدم که دوباره کشیدتم بغلش.
_انقدر وحشی نباش .
سرجام موندم،چشامو بستم و از سکوت لذت بردم ولی زیاد طول نکشید .
_حرفی که زدی واقعی بود ؟
حرفی نزدم و همونطور چشامو بسته نگه داشتم .
گردنمو گرفت و کشید طرف خودش .
_وقتی سوال میپرسم جواب بده. (بلند )
چشامو باز کردم و با تعجب بهش نگاه کردم .
+دو شخصیتی داری ؟
دستشو از دور گردنم شل کردم .
بعد دستشو کرد لای موهام ، خیلی کم سکوت برقرار شد .
_حالا حرفت جدی بود ؟
+هر طور دوست داری فکر کن .
و بعد موهامو کشید و سرمو به خودش نزدیک کرد .
_اینطوری دوس دارم .
و صورتشو به موهام نزدیک کرد و نفس عمیق کشید .
+آااایییی روانی موهامو ول کن .

ادامه داد ......