من به دنبال تو تو به دنبال من
من به دنبال تو تو به دنبال من
پارت29
ا. ت از خواب بیدار شد از رویه تخت بلند شد کم کم اتفاقات چند ساعت پیش یادش اومد
سوهو: جونگ کوک چرا نمیگی چه اتفاقی اوفتاده
که یهو صدای شکستن چیزایی از بالا اومد
جونهی: چی بود
سوهو خواست بره بالا که جونگ کوک دستش رو گرفت
کوک: نرو بالا بزار تنها باشه
سوهو: من اصلا نمیفهمم اینجا چخبره توهم چیزی نمیگی
کوک: ا. ت بهت میگه اما الان نه
سوهو: اتفاقی برای...
که یهو ا. ت از پله ها اومد پایین لباسشا عوض شده بود اصلا شبیه اون ا. ت که چند ساعت پیش داشت تو بغل جونگ کوک گریه میکرد نبود اما جونگ کوک هنوز میتونست غمی که تو چشمای ا. ت رو ببینه
کوک: حالت خوبه
ا. ت: مگه قراره بد باشه
سوهو: اخه...
ا. ت: من میرم شرکت
کوک: میخوای باهات بیام
ا. ت: نه
ویو ا. ت
رفتم سوار ماشین شدم الان دیگع وقتشه من نمیتونم به گریه کردن ادامه بدم
ا. ت رفت شرکت با مین هو رفتن اتاق اقای لی البته تنها نه با دوتا پلیس
اقای لی: اتفاقی اوفتاد
پلیس: لی جونگ شین شما به دلیل کلاهبرداری بدهی و قتل دو بازداشتی
پلیسا به اقای لی دست بند زدن
اقای لی: اشتباهی شده قتل اصلا امکان نداره من وکیلم رو میخوامم
پلیسا اون رو از اتاق بردن بیرون
ا. ت: بالاخره تموم شد
مین هو: خانم شما حالتون خوبه
ا. ت: درسته من دونفر از خانوادم رو از دست دادم اما نباید به این راحتی تسلیم شم
مین هو: خوشحالم که پیش شمام
ا. ت: منم همین طور خیله خب این اتاق رو خالی کنید
مین هو: بله خانم
ا. ت: من الان باید به سوهو جونهی بگم جانگ سوک بهترین دوستشون بود البته برای سوهو ناراحت کننده تره اون برادرش بود
مین هو: میخواید من بهشون بگم
ا. ت: خودم انجامش میدم
ا. ت از شرکت رفت بیرون سوار ماشین شد رفت خونه نمیدونست چطور باید بهشون بگه این اتفاقی نبود که بشه به راحتی به زبونش اورد
پرش زمانی به خونه
ا. ت: جونهی سوهو میشه بیاید
جونهی سوهو رفتن پیش ا. ت
سوهو: نونا اتفاقی اوفتاده
ا. ت: یادتونه بهتون گفتم که چند نفر میخوان از من انتقام بگیرم و مرگ اقای جانگ هم کار اونا بود و حالا جانگ سوک..
جونهی: اتفاقی برای جانگ سوک اوفتاده
ا. ت: خب...
پارت29
ا. ت از خواب بیدار شد از رویه تخت بلند شد کم کم اتفاقات چند ساعت پیش یادش اومد
سوهو: جونگ کوک چرا نمیگی چه اتفاقی اوفتاده
که یهو صدای شکستن چیزایی از بالا اومد
جونهی: چی بود
سوهو خواست بره بالا که جونگ کوک دستش رو گرفت
کوک: نرو بالا بزار تنها باشه
سوهو: من اصلا نمیفهمم اینجا چخبره توهم چیزی نمیگی
کوک: ا. ت بهت میگه اما الان نه
سوهو: اتفاقی برای...
که یهو ا. ت از پله ها اومد پایین لباسشا عوض شده بود اصلا شبیه اون ا. ت که چند ساعت پیش داشت تو بغل جونگ کوک گریه میکرد نبود اما جونگ کوک هنوز میتونست غمی که تو چشمای ا. ت رو ببینه
کوک: حالت خوبه
ا. ت: مگه قراره بد باشه
سوهو: اخه...
ا. ت: من میرم شرکت
کوک: میخوای باهات بیام
ا. ت: نه
ویو ا. ت
رفتم سوار ماشین شدم الان دیگع وقتشه من نمیتونم به گریه کردن ادامه بدم
ا. ت رفت شرکت با مین هو رفتن اتاق اقای لی البته تنها نه با دوتا پلیس
اقای لی: اتفاقی اوفتاد
پلیس: لی جونگ شین شما به دلیل کلاهبرداری بدهی و قتل دو بازداشتی
پلیسا به اقای لی دست بند زدن
اقای لی: اشتباهی شده قتل اصلا امکان نداره من وکیلم رو میخوامم
پلیسا اون رو از اتاق بردن بیرون
ا. ت: بالاخره تموم شد
مین هو: خانم شما حالتون خوبه
ا. ت: درسته من دونفر از خانوادم رو از دست دادم اما نباید به این راحتی تسلیم شم
مین هو: خوشحالم که پیش شمام
ا. ت: منم همین طور خیله خب این اتاق رو خالی کنید
مین هو: بله خانم
ا. ت: من الان باید به سوهو جونهی بگم جانگ سوک بهترین دوستشون بود البته برای سوهو ناراحت کننده تره اون برادرش بود
مین هو: میخواید من بهشون بگم
ا. ت: خودم انجامش میدم
ا. ت از شرکت رفت بیرون سوار ماشین شد رفت خونه نمیدونست چطور باید بهشون بگه این اتفاقی نبود که بشه به راحتی به زبونش اورد
پرش زمانی به خونه
ا. ت: جونهی سوهو میشه بیاید
جونهی سوهو رفتن پیش ا. ت
سوهو: نونا اتفاقی اوفتاده
ا. ت: یادتونه بهتون گفتم که چند نفر میخوان از من انتقام بگیرم و مرگ اقای جانگ هم کار اونا بود و حالا جانگ سوک..
جونهی: اتفاقی برای جانگ سوک اوفتاده
ا. ت: خب...
۱۶.۹k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.