فیک یونگی : زندگی درخشان پارت ۱۲
یونگی : نه ولی اون دخترو که با ات دوست بودو میخام
کیم : دیانا؟
یونگی : بله دیانا الان بادیگاردا رو میفرستم بیان بیارنش اینجا
کیم : اوک
پرش زمانی به ۲ ساعت بع
دیانا : ات کجاس ؟؟؟ زود بگوو
یونگی : ارومممم توی اتاقشه
دیانا : خب اتاقش کجاست ؟
یونگی اتاق طبقه بالا در مشکی سمت راست
دیانا : اوک
تق تق
دیانا : ات میتونم بیام تو ؟
ات: بیا
ات: سلاممممم دیانااااااا آجی خوشگلمممم
دیانا : اتتتتت چطوری خشگلممم دلم برات تنگ شده بود
ات: منممممم
یونگی : اهای منم اینجاماا و راستی ات ببخشید من بابت اون اتفاق متاسفم الانم رفیق صمیمیتو اوردم ببینی منو میبخشی ؟؟ ( کیوت پیشییی)
ات: اممم خب نمیدونم
یونگی : ات لطفااا
ات: باشه قبچله ولی باید هرچی میگم گوش کنی
یونگی: اوک
ات : خب من گشنمه بریم غذا میخام
دیانا : وایی آره منم میخام
یونگی : بریم ببینیم آجوما چی درست کرده
ات و دیانا : اوک
۰۰۰
کیم : دیانا؟
یونگی : بله دیانا الان بادیگاردا رو میفرستم بیان بیارنش اینجا
کیم : اوک
پرش زمانی به ۲ ساعت بع
دیانا : ات کجاس ؟؟؟ زود بگوو
یونگی : ارومممم توی اتاقشه
دیانا : خب اتاقش کجاست ؟
یونگی اتاق طبقه بالا در مشکی سمت راست
دیانا : اوک
تق تق
دیانا : ات میتونم بیام تو ؟
ات: بیا
ات: سلاممممم دیانااااااا آجی خوشگلمممم
دیانا : اتتتتت چطوری خشگلممم دلم برات تنگ شده بود
ات: منممممم
یونگی : اهای منم اینجاماا و راستی ات ببخشید من بابت اون اتفاق متاسفم الانم رفیق صمیمیتو اوردم ببینی منو میبخشی ؟؟ ( کیوت پیشییی)
ات: اممم خب نمیدونم
یونگی : ات لطفااا
ات: باشه قبچله ولی باید هرچی میگم گوش کنی
یونگی: اوک
ات : خب من گشنمه بریم غذا میخام
دیانا : وایی آره منم میخام
یونگی : بریم ببینیم آجوما چی درست کرده
ات و دیانا : اوک
۰۰۰
۹.۴k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.