درخاستی
#درخاستی
وقتی همکلاسی هستین و میخان بهت اعتراف کنن..
______________________
نامجون: ( میدونه به کتاب خوندن علاقه داری پس اول بهت میگه برید کتابخونه تا کتاب بخونین و بعد بهت اعتراف میکنه...و وقتی از ذوق جیغت میره هوا دوتاتونو از کتاب خونه بیرون میکنن* )
...
جین: ( میبرتت کافه و بعد از کلی حرف زدن تصمیم میگیره همونجا بهت اعتراف کنه پس دستتو میگیره و بهت میگه: میشه هر روز صبح که بیدار میشم با صورت هندسامت رو به رو بشم؟!)
...
یونگی: ( باهم میرید توی یه خیابون خلوَت و وقتی بارون میشه روی زمین میشینین ..بهت نگا میکنه و آروم لبتو میبوسه: این گربه مظلوم صاحب نداره..صاحبش میشی؟)
...
جیهوپ: ( باهم دیگه میرید کنار دریا و کلی باهم حرف میزنین ..روی صندلی میشینین که یهو نگاهش به خورشید میوفته: کاشکی منم یه خورشید داشتم که صبحا با نور اون بیدار شم!....ا.ت خورشیدم میشی؟)
...
جیمین:( جیمینو دعوت کرده بودی خونت اونم کلی پاستیل و خوراکی موردعلاقتو میخره و وقتی میاد باهم کیدراما میبینین...وقتی صحنه ی کیس میاد اونم خم میشه و میبوستت و میگه: قراره کیدرامای ما متفاوت بشه!دوست دارم!!)
...
تهیونگ: ( باهم همراه یونتان رفته بودین بیرون تا یکم قدم بزنین که یهو یونتان میاد کناره تو و تهیونگ میگه: میبینی؟بچم مامان نداره....نظرت چیه مامانش بشی؟!)
...
کوک: ( توی حیاطه مدرسه دنبالت میگرده تا زودتر بهت اعتراف کنه اما یهو میبینه چند تا پسر میخان اذیتت کنن...میاد کنارت و اونارو محکم هول میده و میگه: بهتون یاد ندادن به اموال دیگران دست نزنین؟ دفعه دیگه به دوست دخترم نزدیک شین میفرستمتون بیمارستان!)
-𝑠𝑒𝑛𝑎𝑟𝑖𝑜-
لایک؟
وقتی همکلاسی هستین و میخان بهت اعتراف کنن..
______________________
نامجون: ( میدونه به کتاب خوندن علاقه داری پس اول بهت میگه برید کتابخونه تا کتاب بخونین و بعد بهت اعتراف میکنه...و وقتی از ذوق جیغت میره هوا دوتاتونو از کتاب خونه بیرون میکنن* )
...
جین: ( میبرتت کافه و بعد از کلی حرف زدن تصمیم میگیره همونجا بهت اعتراف کنه پس دستتو میگیره و بهت میگه: میشه هر روز صبح که بیدار میشم با صورت هندسامت رو به رو بشم؟!)
...
یونگی: ( باهم میرید توی یه خیابون خلوَت و وقتی بارون میشه روی زمین میشینین ..بهت نگا میکنه و آروم لبتو میبوسه: این گربه مظلوم صاحب نداره..صاحبش میشی؟)
...
جیهوپ: ( باهم دیگه میرید کنار دریا و کلی باهم حرف میزنین ..روی صندلی میشینین که یهو نگاهش به خورشید میوفته: کاشکی منم یه خورشید داشتم که صبحا با نور اون بیدار شم!....ا.ت خورشیدم میشی؟)
...
جیمین:( جیمینو دعوت کرده بودی خونت اونم کلی پاستیل و خوراکی موردعلاقتو میخره و وقتی میاد باهم کیدراما میبینین...وقتی صحنه ی کیس میاد اونم خم میشه و میبوستت و میگه: قراره کیدرامای ما متفاوت بشه!دوست دارم!!)
...
تهیونگ: ( باهم همراه یونتان رفته بودین بیرون تا یکم قدم بزنین که یهو یونتان میاد کناره تو و تهیونگ میگه: میبینی؟بچم مامان نداره....نظرت چیه مامانش بشی؟!)
...
کوک: ( توی حیاطه مدرسه دنبالت میگرده تا زودتر بهت اعتراف کنه اما یهو میبینه چند تا پسر میخان اذیتت کنن...میاد کنارت و اونارو محکم هول میده و میگه: بهتون یاد ندادن به اموال دیگران دست نزنین؟ دفعه دیگه به دوست دخترم نزدیک شین میفرستمتون بیمارستان!)
-𝑠𝑒𝑛𝑎𝑟𝑖𝑜-
لایک؟
۸.۴k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲