فیک( من♡ تو) پارت ۲۸
فیک( من♡ تو) پارت ۲۸
ا.ت ویو
با صدای خندم صدا نامجون اومد ک گفت....
نامجون : هی بچه.... زود صبحونه تو تموم کن الان باید بریم.......
خودم و آروم کردم و گفتم...
ا.ت: باشه الان تموم میشه...
جونگکوک: خب...پس من برم آماده شم......
جونگکوک و بقیه پسرام رفتن تا آماده شن.......واقعا خودمم نمیدونم چرا اینقد زود باهاشون صمیمی شدم...و میتونم راحت باهاشون حرف بزنم......
صبحونه رو تموم کردم و بعدش میز و جم کردم.........و رفتم تا آماده شم......استف درمورد اینکه کدوم لباس و بیپوشم گفته بود..........لباسمو تنم کردم.....و موهامو بلند بستم و بعد از کمی میکاپ از اتاق بیرون شدم........پایین رفتم پسرا آماده شده بودن......
جیهوپ: زود اومدی .....کمی میموندی فردا میومدی....
ا.ت:جیهوپ...؟....
جیهوپ: خب..خب......
نامجون: بریم....
جین: آره....بیاین.......
سوار ماشین ها شدیم.....من جیهوپ جین شوگا تو ی ماشین بودیم و جیمین جونگکوک تهیونگ و نامجون ماشین دیگه.........
بعد از مدتی به کمپانی رسیدیم دوباره جلو در کمپانی پر از خبرنگار بود.............از دیروز به گوشیم نگا نکردم خدا میدونه تا حال چقد خبر دروغ پخش کردن......
جین: حواستون باشه..........
یکی یکی از ماشین پیاده شدیم......دوباره شروع به عکس گرفتن کردن............خیلی بودن و واسه نگهبانام سخت بود ک جلوشون بگیره..........
سریع وارد کمپانی شدیم......داشتیم به سمت اتاق تمرین میرفتیم ....ک.................
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
خماری 😄😂🤣
ا.ت ویو
با صدای خندم صدا نامجون اومد ک گفت....
نامجون : هی بچه.... زود صبحونه تو تموم کن الان باید بریم.......
خودم و آروم کردم و گفتم...
ا.ت: باشه الان تموم میشه...
جونگکوک: خب...پس من برم آماده شم......
جونگکوک و بقیه پسرام رفتن تا آماده شن.......واقعا خودمم نمیدونم چرا اینقد زود باهاشون صمیمی شدم...و میتونم راحت باهاشون حرف بزنم......
صبحونه رو تموم کردم و بعدش میز و جم کردم.........و رفتم تا آماده شم......استف درمورد اینکه کدوم لباس و بیپوشم گفته بود..........لباسمو تنم کردم.....و موهامو بلند بستم و بعد از کمی میکاپ از اتاق بیرون شدم........پایین رفتم پسرا آماده شده بودن......
جیهوپ: زود اومدی .....کمی میموندی فردا میومدی....
ا.ت:جیهوپ...؟....
جیهوپ: خب..خب......
نامجون: بریم....
جین: آره....بیاین.......
سوار ماشین ها شدیم.....من جیهوپ جین شوگا تو ی ماشین بودیم و جیمین جونگکوک تهیونگ و نامجون ماشین دیگه.........
بعد از مدتی به کمپانی رسیدیم دوباره جلو در کمپانی پر از خبرنگار بود.............از دیروز به گوشیم نگا نکردم خدا میدونه تا حال چقد خبر دروغ پخش کردن......
جین: حواستون باشه..........
یکی یکی از ماشین پیاده شدیم......دوباره شروع به عکس گرفتن کردن............خیلی بودن و واسه نگهبانام سخت بود ک جلوشون بگیره..........
سریع وارد کمپانی شدیم......داشتیم به سمت اتاق تمرین میرفتیم ....ک.................
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
خماری 😄😂🤣
۱۰.۱k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲