ویو جونکوک
ویو جونکوک
با اعضا رفته بودیم بازار تا لباس بخریم که یهو
جیهوپ : گف ببین دختره همون دخترس که اسمش ا/ت بود
ویو جونکوک
دیدمش واقن عاشقش شده بودم
ویو ا/ت
داشتم خرید میکردم که یک پسره رو دیدم که یک پسر دیگه صداش کرد جونکوک بنظره خیلی باحال بود یک. جورای روش کراش زده بودم زیاد وارد داستان نشدم و رفتم لباسم رو خریدم
( لباس ا/ت رو براتون گذاشتم با لباس جونکوک )
ویو ا/ت ساعت حدودن ۴:۳۰ بود لباسام رو پوشیدم و حاضر شدم رفتم سوار ماشین شدم تو ترافیک بودیم یک ماشین دیگه بغل ماشین ما اومد دیدم همون پسرس که روش کراش داشتم
ویو جونکوک
داشتیم میرفتیم که به ترافیک بر خوردیم کامل حوصلم سر رفته بود پنجره رو دادم پایین دیدم ا/ت داره به من نگاه میکنه از تعجب نگام رو دزدیدم
رسیدن
ویو ا/ت
وارد سالن شدم خیلی خیلی بزرگ بود فیلیکس اومد استقبالم و برد سر میز خودم یکی از بادیگارد ها اومد و در گوشم پچ زد
بادیگارد : خانم هواستون به خودتون باشه
*چرا مگه چیزی شده ؟
بادیگارد : خانم اقای فیلیکس رو شما کراش دارند
*باشه هواسم هس
ویو جونکوک
رفتیم تو یکی از کارمند های اون جا اومد استقبالمون رفتیم نشستیم دیدم فیلیکس دا ه با ایدل های دیگه حرف میزد وقتی ایدل هارو دیدم خیلی تعجب کردم چون همه مست کرده بودن
ویو ا/ت
برا الکل اوردن منم خوردم دیدم همون پسره که کراشم بود یعنی همون جونکوک داره بهم نگا میکنه تا که یک پسره اومد سر میزم دیدم داره بهم نزدیک میشه من از این که یک پسر بهم نزدیک شه بدم میاد که یهو جونکوک اومد و پسره رو انداخت زمین و گف دیگه نبینم اینجا باشی ها و خود جونکوک هم رفت
بچه ها لطفا لایک و کامنت یادت نره 😭🥺
با اعضا رفته بودیم بازار تا لباس بخریم که یهو
جیهوپ : گف ببین دختره همون دخترس که اسمش ا/ت بود
ویو جونکوک
دیدمش واقن عاشقش شده بودم
ویو ا/ت
داشتم خرید میکردم که یک پسره رو دیدم که یک پسر دیگه صداش کرد جونکوک بنظره خیلی باحال بود یک. جورای روش کراش زده بودم زیاد وارد داستان نشدم و رفتم لباسم رو خریدم
( لباس ا/ت رو براتون گذاشتم با لباس جونکوک )
ویو ا/ت ساعت حدودن ۴:۳۰ بود لباسام رو پوشیدم و حاضر شدم رفتم سوار ماشین شدم تو ترافیک بودیم یک ماشین دیگه بغل ماشین ما اومد دیدم همون پسرس که روش کراش داشتم
ویو جونکوک
داشتیم میرفتیم که به ترافیک بر خوردیم کامل حوصلم سر رفته بود پنجره رو دادم پایین دیدم ا/ت داره به من نگاه میکنه از تعجب نگام رو دزدیدم
رسیدن
ویو ا/ت
وارد سالن شدم خیلی خیلی بزرگ بود فیلیکس اومد استقبالم و برد سر میز خودم یکی از بادیگارد ها اومد و در گوشم پچ زد
بادیگارد : خانم هواستون به خودتون باشه
*چرا مگه چیزی شده ؟
بادیگارد : خانم اقای فیلیکس رو شما کراش دارند
*باشه هواسم هس
ویو جونکوک
رفتیم تو یکی از کارمند های اون جا اومد استقبالمون رفتیم نشستیم دیدم فیلیکس دا ه با ایدل های دیگه حرف میزد وقتی ایدل هارو دیدم خیلی تعجب کردم چون همه مست کرده بودن
ویو ا/ت
برا الکل اوردن منم خوردم دیدم همون پسره که کراشم بود یعنی همون جونکوک داره بهم نگا میکنه تا که یک پسره اومد سر میزم دیدم داره بهم نزدیک میشه من از این که یک پسر بهم نزدیک شه بدم میاد که یهو جونکوک اومد و پسره رو انداخت زمین و گف دیگه نبینم اینجا باشی ها و خود جونکوک هم رفت
بچه ها لطفا لایک و کامنت یادت نره 😭🥺
۱۰.۶k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.