GIDDY UP
Pt.7
【بخش سوم】
دکوراسیون چوبی و مدرن اونجا، به شدت تحت تاثیر قرارش داده بود. دیگه نمیتونست صورت خودش رو روی سنگ مرمر کف راهروها ببینه، و ستونهای بزرگ پوشیده شده با سنگهای سفید حس سرما رو توی استخونهاش پخش نمیکرد.
اینجا زمین پارکت شده بود و اکثر وسایل چوبی بودن. بوی گلهای تازهای که روی میزها و گوشه و کنار خونه گذاشته شده بودن دل انگیز بود و با بوی خوب غذا مخلوط شده بود. در پس زمینهی همهی اینها، هوسوک میتونست چوب گردو و حتی پتوی پشمیِ روی کاناپه رو بو بکشه. اینجا انگار حتی نور خورشید هم بو داشت.
-تو اینجا زندگی میکنی؟
یونگی که برای سلام کردن به مادرش و البته سرک کشیدن توی قابلمهی غذا به سمت آشپزخونه میرفت گفت:
-راحت باش، فکر کن توی خونهی خودت هستی.
-اما خونهی من به هیچ وجه اینقدر زیبا نیست...
ولی یونگی همین حالا هم دور شده بود و زمزمهی هوسوک رو نمیشنید. پس جانگ جوان فرصت رو غنیمت شمرد و با اشتیاق شروع به سرک کشیدن توی خونه کرد.
【بخش سوم】
دکوراسیون چوبی و مدرن اونجا، به شدت تحت تاثیر قرارش داده بود. دیگه نمیتونست صورت خودش رو روی سنگ مرمر کف راهروها ببینه، و ستونهای بزرگ پوشیده شده با سنگهای سفید حس سرما رو توی استخونهاش پخش نمیکرد.
اینجا زمین پارکت شده بود و اکثر وسایل چوبی بودن. بوی گلهای تازهای که روی میزها و گوشه و کنار خونه گذاشته شده بودن دل انگیز بود و با بوی خوب غذا مخلوط شده بود. در پس زمینهی همهی اینها، هوسوک میتونست چوب گردو و حتی پتوی پشمیِ روی کاناپه رو بو بکشه. اینجا انگار حتی نور خورشید هم بو داشت.
-تو اینجا زندگی میکنی؟
یونگی که برای سلام کردن به مادرش و البته سرک کشیدن توی قابلمهی غذا به سمت آشپزخونه میرفت گفت:
-راحت باش، فکر کن توی خونهی خودت هستی.
-اما خونهی من به هیچ وجه اینقدر زیبا نیست...
ولی یونگی همین حالا هم دور شده بود و زمزمهی هوسوک رو نمیشنید. پس جانگ جوان فرصت رو غنیمت شمرد و با اشتیاق شروع به سرک کشیدن توی خونه کرد.
۱.۷k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.