دوست دارم باباp2
دوست دارم باباp2
از زبان ات
مثل همیشه با صدای رفیقم ک داشت سیع میکرد بیدارم کنه از خواب بیدار شدم
+هاا چیه(خواب الود)
×پاشو زود باش مدیر گقت بری اتاقش
+کله سحر چی میخاد باشه بزا الان میرم
×اوک
پا شدم رفتم لباس فرم مدرسمون پوشیدم یکم میکاپ کردم موهای پسرونه درست کردم و رفتم سمت اتاق مدیر یدونه زدم به در وارد اتاق شدم
+مدیر جون کله سحر چی میگ.....
که با مردی ک دیشب باش دیدمش مواجه شدم ک گفتم
+به به مستر ترسناک
مدیر:ات ایشون جئون جونگ کوک هستن و ترو به فرزند خوردگی گرفتن
+هَن؟؟؟
_وقت توضیح ندارم زود برو وسایلاتو جمع کن تو راه بت میگم
+چی جان کی من تو اینجا اونجا هَنننن؟؟؟؟
_🤦♂️🤦♂️
+باش ولی پشیمون میشی از اینکه منو بچت کردی
رفتم اتاقم وسایلامو جمع کردم چون گفت وقت ندارهحتما کار مهمی داره منم ک کردم فعال شد و با آهسته ترین حالت ممکن وسایلامو جمع کردم
۱ساعتو ۲۰ دقیقه بعد
خب من حاضرم
_میشه بگی۲ ساعته چیکار میکنی
+مگه مهمه نه پس بریم
_دختره یه اوف ولش بریم
بادیگارد جمدونمو گرفت و برد زیاد دوستی نداشتم همه بچه های یتیم خونه میترسیدند ازم وقت ی دوست صمیمی داشتم ک با اون خدا حافظی کردم و رفتیم نشستیم تو ماشین طولی نکشیده بود از راه افتادنمون که گفتم
+خب بگو ببینم منو برا چی میخوای
_شب بهت همه چی رو میگم
+شب؟الان چشه مگه ها
_اگه بخام خلاصه بگم برای کار
+آها حدس میزدم خب ادامش
_ببین ما قراره ی شرکت بخریم و برای خرید اون شرکت باید صاحبه خانواده باشم درمورد همسر اون کارو اوکی کردم قراره بگیم مرده درمورد بچم ک تو اوکی بودی باید فقط نقش بازی کنی توی شرکت بعد از خریدش ولت میکنم بری و اینکه دو هفته دیگست
+آها پس چی میرسه به من
_چی میخوای
+سواله خوبیست تا دو هفته پیشتم پس باید ی کاری برام کنی باهام کاری نداشته باش کجا میرم کی میرم با کی میرم بهم پوتوجیبی بده زیاد بعد حل شدن کاراته منو ببر تو باندت قاتل خوبی میشم
_صب کن چی تو از کجا میدونی
+اووو توی محله چینیا خیلی معروفی
_شرط اولیت اوکی ولی دومی باید فک کنم
+اوک ولی اگه فک میکنی میتونی از شرم خلاص چی کور خوندی از در بندازی از پنجره میام تو اونارو بنبست کنی از لوله سیم کشی میام تو خلاصه دست بردار نیس......
که یهو
از زبان ات
مثل همیشه با صدای رفیقم ک داشت سیع میکرد بیدارم کنه از خواب بیدار شدم
+هاا چیه(خواب الود)
×پاشو زود باش مدیر گقت بری اتاقش
+کله سحر چی میخاد باشه بزا الان میرم
×اوک
پا شدم رفتم لباس فرم مدرسمون پوشیدم یکم میکاپ کردم موهای پسرونه درست کردم و رفتم سمت اتاق مدیر یدونه زدم به در وارد اتاق شدم
+مدیر جون کله سحر چی میگ.....
که با مردی ک دیشب باش دیدمش مواجه شدم ک گفتم
+به به مستر ترسناک
مدیر:ات ایشون جئون جونگ کوک هستن و ترو به فرزند خوردگی گرفتن
+هَن؟؟؟
_وقت توضیح ندارم زود برو وسایلاتو جمع کن تو راه بت میگم
+چی جان کی من تو اینجا اونجا هَنننن؟؟؟؟
_🤦♂️🤦♂️
+باش ولی پشیمون میشی از اینکه منو بچت کردی
رفتم اتاقم وسایلامو جمع کردم چون گفت وقت ندارهحتما کار مهمی داره منم ک کردم فعال شد و با آهسته ترین حالت ممکن وسایلامو جمع کردم
۱ساعتو ۲۰ دقیقه بعد
خب من حاضرم
_میشه بگی۲ ساعته چیکار میکنی
+مگه مهمه نه پس بریم
_دختره یه اوف ولش بریم
بادیگارد جمدونمو گرفت و برد زیاد دوستی نداشتم همه بچه های یتیم خونه میترسیدند ازم وقت ی دوست صمیمی داشتم ک با اون خدا حافظی کردم و رفتیم نشستیم تو ماشین طولی نکشیده بود از راه افتادنمون که گفتم
+خب بگو ببینم منو برا چی میخوای
_شب بهت همه چی رو میگم
+شب؟الان چشه مگه ها
_اگه بخام خلاصه بگم برای کار
+آها حدس میزدم خب ادامش
_ببین ما قراره ی شرکت بخریم و برای خرید اون شرکت باید صاحبه خانواده باشم درمورد همسر اون کارو اوکی کردم قراره بگیم مرده درمورد بچم ک تو اوکی بودی باید فقط نقش بازی کنی توی شرکت بعد از خریدش ولت میکنم بری و اینکه دو هفته دیگست
+آها پس چی میرسه به من
_چی میخوای
+سواله خوبیست تا دو هفته پیشتم پس باید ی کاری برام کنی باهام کاری نداشته باش کجا میرم کی میرم با کی میرم بهم پوتوجیبی بده زیاد بعد حل شدن کاراته منو ببر تو باندت قاتل خوبی میشم
_صب کن چی تو از کجا میدونی
+اووو توی محله چینیا خیلی معروفی
_شرط اولیت اوکی ولی دومی باید فک کنم
+اوک ولی اگه فک میکنی میتونی از شرم خلاص چی کور خوندی از در بندازی از پنجره میام تو اونارو بنبست کنی از لوله سیم کشی میام تو خلاصه دست بردار نیس......
که یهو
۱۱.۲k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.