فیک شوگا عشق ناتمام
فیکشوگا عشق ناتمام
(پارت۱۶)
۶ روز بعد
از زبان ات
باشوگا صحبت کردم عشق چشماشو کور کرده رفتم پیش پدرمکل مثله روبهش گفتم فکر میکردم که قبول نکنه اما میخواد پول قرار داد رو جور کنه حس بدی بهم دست میده هرچی نباشه منم حس میکنم به شوگا یه حس متفابت دارم و اینکه غرورم اجازه نمیده پدرم اونپولوجور کنه اما از اونجایی که من لج میکنم اون پدرمه بیشتر از من لج میکنه تا رسیدم پیش شوگا پدرم پولوبهش داد و قرار داد رولغو کرد دستمو گرفت گفت دخترم بیا بریم حس بدی دارم داشتم میرفتم که شوگا دستمو گرفت گفت من میدونم کار توعه گفتمچی کار منه گفت میدونم ماشینمو تو اونجوری کردی گفتم از کجا فهمیدی گفت داشتی توی اتاق بلند با خودت حرف میزدی وقتی که از پارکینگ اومدی بیرون پس بوسمو فراموش نکردی گفتم بیخیال امکاننداره سطح زندگی منو تو که یکی نیس گفت مهم نیس ات من دوست دارم تو خودت گفتی من کیس خوبیم برای ازدواج یهو بابام گفت اوه خدارو شکر دخترم یکیو بوسید فکر کردم حس جنسی نداری گفتم بابا عه رو به شوگا کرد گفت دادماد کی میای خواستگاری شوگا بهمنگاه کرد بعد گفت همین امشب گفتم اهای من قرار نظر بدم بابا هندونه نیستم که امشب بعدشم من نبوسیدمش اون منو بوسید به شوگا نگاه کرد گفت راس میگه شوگا گفت اوهم محکم زد توی شوگا فک کنم فکش شکست تا خواست دومی رو بزنه دستشو گرفتم گفت دیدی دخترم دوسش داری خواستم عشقتو امتحان کنم شوگا گفت پدرجان دفعه بعد ملایم تر امتحان کنین گفت دادماد امشب بیا خواستگاری همچیو تمومبشه
(پارت۱۶)
۶ روز بعد
از زبان ات
باشوگا صحبت کردم عشق چشماشو کور کرده رفتم پیش پدرمکل مثله روبهش گفتم فکر میکردم که قبول نکنه اما میخواد پول قرار داد رو جور کنه حس بدی بهم دست میده هرچی نباشه منم حس میکنم به شوگا یه حس متفابت دارم و اینکه غرورم اجازه نمیده پدرم اونپولوجور کنه اما از اونجایی که من لج میکنم اون پدرمه بیشتر از من لج میکنه تا رسیدم پیش شوگا پدرم پولوبهش داد و قرار داد رولغو کرد دستمو گرفت گفت دخترم بیا بریم حس بدی دارم داشتم میرفتم که شوگا دستمو گرفت گفت من میدونم کار توعه گفتمچی کار منه گفت میدونم ماشینمو تو اونجوری کردی گفتم از کجا فهمیدی گفت داشتی توی اتاق بلند با خودت حرف میزدی وقتی که از پارکینگ اومدی بیرون پس بوسمو فراموش نکردی گفتم بیخیال امکاننداره سطح زندگی منو تو که یکی نیس گفت مهم نیس ات من دوست دارم تو خودت گفتی من کیس خوبیم برای ازدواج یهو بابام گفت اوه خدارو شکر دخترم یکیو بوسید فکر کردم حس جنسی نداری گفتم بابا عه رو به شوگا کرد گفت دادماد کی میای خواستگاری شوگا بهمنگاه کرد بعد گفت همین امشب گفتم اهای من قرار نظر بدم بابا هندونه نیستم که امشب بعدشم من نبوسیدمش اون منو بوسید به شوگا نگاه کرد گفت راس میگه شوگا گفت اوهم محکم زد توی شوگا فک کنم فکش شکست تا خواست دومی رو بزنه دستشو گرفتم گفت دیدی دخترم دوسش داری خواستم عشقتو امتحان کنم شوگا گفت پدرجان دفعه بعد ملایم تر امتحان کنین گفت دادماد امشب بیا خواستگاری همچیو تمومبشه
۳.۶k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.