فرشته ی نگهبان من...☆
#فرشته_نگهبان_من
#part3
"ویو شوگا"
مجبور بودم بالای سرش وایستم...برای همین با دستم روی چشمامو گرفتم تا هیچی نمیبینم...
ات جیغ میزد...خب احمققق اون داره عوضت میکنه تو چرا جیغ میزنی خووو؟؟
مامان ات:عه ات گریه نکن تموم شدددد دیگههههه
هعی خدااااا این لوس بازیاش کی میخواد تموم بشههههههه اخه...
مامان ات:بیا تموم شددد
تموم شد؟دستم و از روی چشمام ورداشتم ....هعییی....اینکه هنوز هیچی پاش نیست؟؟؟؟؟(نفس عمیق)هوممم ولش مهم نیست ....الان تموم میشه اره....اصلا مهم نیست(نفس عمیق)
"یکم کم شد ولی ساعت ۱۰ پارت بعدی رو مینویسم"
#part3
"ویو شوگا"
مجبور بودم بالای سرش وایستم...برای همین با دستم روی چشمامو گرفتم تا هیچی نمیبینم...
ات جیغ میزد...خب احمققق اون داره عوضت میکنه تو چرا جیغ میزنی خووو؟؟
مامان ات:عه ات گریه نکن تموم شدددد دیگههههه
هعی خدااااا این لوس بازیاش کی میخواد تموم بشههههههه اخه...
مامان ات:بیا تموم شددد
تموم شد؟دستم و از روی چشمام ورداشتم ....هعییی....اینکه هنوز هیچی پاش نیست؟؟؟؟؟(نفس عمیق)هوممم ولش مهم نیست ....الان تموم میشه اره....اصلا مهم نیست(نفس عمیق)
"یکم کم شد ولی ساعت ۱۰ پارت بعدی رو مینویسم"
۸.۷k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.