نام رمان:گردنبند گمشده
نام رمان:گردنبند گمشده
کاپل:ات_جیمین
ژانر:عاشقانه_مدرسه ای
تعداد پارت: نامعلوم
Part 10
(ویو ات)صبح از خاب بلند شدم دیدم جیمین نبود پاشدم لباسمو عوض کنم که...
(ویو جیمین)داشتم صبحونه اماده میکردم و برم اتو صدا بزنم که دیدم... داشت لباسشو عوض میکرد...
ات:یااااا برو بیروننن
جیمین:باش باش
(ویو ات)رفت بیرون منم لباسمو عوض کردم دیدم پشت دره...
ات:هنوز اینجایی
جیمین:اره....بیا صبحونه اماده کردم..
ات:اوووو چه با سلیقه خیلی خوبه
جیمین:ارع بشین...
ات:بش
(ویو ات)داشتم صبحونه میخوردیم که...
جیمین:ات
ات:بله
جیمین:میگم اسم بچه آیندمونو چی بزاریم
ات:عاااااا جیمیننننن الان چه وقته پرسیدن این سواله ما هیچ ازدواج نکردیم
جیمین:به زودی میکنیم
ات:هوووف حالا بعدا حرف میزنیم
جیمین:اوکی
(ویو ات)صبحونمو خوردمو رفتم اتاقم دیدم گوشیم زنگ زد میا بود
میا:سلام ات خوبی میگم میای خونه من حصلم سررفتع
ات:ارع الان میام فلن
میا:فلن
حاضر شدم و رفتم...
جیمین:کجا؟
ات:میرم خونه میا
جیمین:باشع مواظب خودت باش
ات:اوک بای
جیمین:بای
(ویو ات)رفتم به ماشین گرفتمو رفتم خونه میا...
ات:سلام
میا:سلام جطوری بیا تو
(ویو ات) رفتم و کلی باهم حرف زدیم کفتیم خندیدیم تا شب و یهو جوری خابمون برد که نفهمیدیم...
حمایت کنیدددد
کاپل:ات_جیمین
ژانر:عاشقانه_مدرسه ای
تعداد پارت: نامعلوم
Part 10
(ویو ات)صبح از خاب بلند شدم دیدم جیمین نبود پاشدم لباسمو عوض کنم که...
(ویو جیمین)داشتم صبحونه اماده میکردم و برم اتو صدا بزنم که دیدم... داشت لباسشو عوض میکرد...
ات:یااااا برو بیروننن
جیمین:باش باش
(ویو ات)رفت بیرون منم لباسمو عوض کردم دیدم پشت دره...
ات:هنوز اینجایی
جیمین:اره....بیا صبحونه اماده کردم..
ات:اوووو چه با سلیقه خیلی خوبه
جیمین:ارع بشین...
ات:بش
(ویو ات)داشتم صبحونه میخوردیم که...
جیمین:ات
ات:بله
جیمین:میگم اسم بچه آیندمونو چی بزاریم
ات:عاااااا جیمیننننن الان چه وقته پرسیدن این سواله ما هیچ ازدواج نکردیم
جیمین:به زودی میکنیم
ات:هوووف حالا بعدا حرف میزنیم
جیمین:اوکی
(ویو ات)صبحونمو خوردمو رفتم اتاقم دیدم گوشیم زنگ زد میا بود
میا:سلام ات خوبی میگم میای خونه من حصلم سررفتع
ات:ارع الان میام فلن
میا:فلن
حاضر شدم و رفتم...
جیمین:کجا؟
ات:میرم خونه میا
جیمین:باشع مواظب خودت باش
ات:اوک بای
جیمین:بای
(ویو ات)رفتم به ماشین گرفتمو رفتم خونه میا...
ات:سلام
میا:سلام جطوری بیا تو
(ویو ات) رفتم و کلی باهم حرف زدیم کفتیم خندیدیم تا شب و یهو جوری خابمون برد که نفهمیدیم...
حمایت کنیدددد
۷.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.