مریم خونین پارت ۲
روز بعد
هوسوک ویو
در خواب ناز بودم که با صدای آلارم کوفتیم بیدار شدم
× اههههه
یه صبح عن دیگه
وایستا نهههه کجاش عنههه
اوه راستی قراره به یون کیونگ اعتراف کنممم یسس
خواب از سرم پرید و سریع بلند شدم
خب اره مدتی بود عاشق یون کیونگ شده بودم
کارام رو کردم و لباسم رو پوشیدم و اومدم که یه سری به شرکت بزنم
تقریبا خلوت بود
یهو سوهو دوید دنبالم
سوهو ( #) : سلام سونبه نیم
× سلام خوبی
#خوبم ، ممنون
× کی اومدی ؟
# یه ساعت پیش
× پس زود اومدی
×راستی کسی توی شرکت نیست ؟
# نه
× توی اتاقم رو چک کردی ؟
# نه
× اوکی فعلا
# فعلا
یعنی یون کیونگ دیشب کی رفته خونه ؟
بهش زنگ زدم
صدای تلفنش از توی دفترش اومد
یعنی دیشب اینجا خوابش برده ؟
رفتم توی اتاقش ولی کسی نبود
فقط گوشیش روی میز بود
قطع کردم و رفتم بیرون
× شاید گوشیشو جا گذاشته
با این فکر رفتم توی دفترم
از توی اتاق بوی شدید خون میومد
× وات د .... جیییییییییییغ
روی دیوار و زمین پر خون بود
رفتم اون سمت میز که با جنازه خونی و بیجون یون کیونگ مواجه شدم !!
چند بار تکونش دادم
× یون کیونگگ یون کیونگگگگ
یعنی مرده ؟ نه بابا
میدونستم سوهو همین دور و بره
× سوهو سوهووو
# چیشدههه
× پارک یون کیونگ ....
# ها چی کی کجا چی شده ؟
اومد تو اتاق و مثل من با دیدن جنازه یون کیونگ برگاش ریخ
# فاک
قطره اشکی از چشام اومد پایین
سریع پاکش کردم
× بدو باید ببرمش بیمارستان
# من میرم دوربینا رو چک کنم ببینم چی شده
× اوکی
سریع بردمش بیمارستان
بردنش توی اتاق
چند دقیقه ای نگذشت که دکتر اومد بیرون
دکتر : اقا ایشون چند ساعت پیش تموم کردن
× چی ؟ واقعا ؟
دکتر : متاسفم
بغضم گرفت
اون جز بهترین کارمند های شرکت بود
و از طرفی داشتم عاشقش میشدم !
دقیقا باید امروز میمرد ؟
اونم وقتی میخواستم امروز بهش اعتراف کنم ؟
با ناراحتی برگشتم و این خبر رو به خانواده و دوستاش رسوندم
الانم بردنش کالبدشکافی چون معلوم نیست دلیل مرگش چیه
هعی زندگی
برگشتم شرکت
سوهو همین که منو دید دوید سمتم
× چی شد ؟ چیزی فهمیدی ؟
# سونبه این خودکشی نبوده ، قتل بوده !
×چییی ؟
# میخوای ببینی ؟
× اره اره
رفتیم دفتر سوهو
ادامش کامنتااا
هوسوک ویو
در خواب ناز بودم که با صدای آلارم کوفتیم بیدار شدم
× اههههه
یه صبح عن دیگه
وایستا نهههه کجاش عنههه
اوه راستی قراره به یون کیونگ اعتراف کنممم یسس
خواب از سرم پرید و سریع بلند شدم
خب اره مدتی بود عاشق یون کیونگ شده بودم
کارام رو کردم و لباسم رو پوشیدم و اومدم که یه سری به شرکت بزنم
تقریبا خلوت بود
یهو سوهو دوید دنبالم
سوهو ( #) : سلام سونبه نیم
× سلام خوبی
#خوبم ، ممنون
× کی اومدی ؟
# یه ساعت پیش
× پس زود اومدی
×راستی کسی توی شرکت نیست ؟
# نه
× توی اتاقم رو چک کردی ؟
# نه
× اوکی فعلا
# فعلا
یعنی یون کیونگ دیشب کی رفته خونه ؟
بهش زنگ زدم
صدای تلفنش از توی دفترش اومد
یعنی دیشب اینجا خوابش برده ؟
رفتم توی اتاقش ولی کسی نبود
فقط گوشیش روی میز بود
قطع کردم و رفتم بیرون
× شاید گوشیشو جا گذاشته
با این فکر رفتم توی دفترم
از توی اتاق بوی شدید خون میومد
× وات د .... جیییییییییییغ
روی دیوار و زمین پر خون بود
رفتم اون سمت میز که با جنازه خونی و بیجون یون کیونگ مواجه شدم !!
چند بار تکونش دادم
× یون کیونگگ یون کیونگگگگ
یعنی مرده ؟ نه بابا
میدونستم سوهو همین دور و بره
× سوهو سوهووو
# چیشدههه
× پارک یون کیونگ ....
# ها چی کی کجا چی شده ؟
اومد تو اتاق و مثل من با دیدن جنازه یون کیونگ برگاش ریخ
# فاک
قطره اشکی از چشام اومد پایین
سریع پاکش کردم
× بدو باید ببرمش بیمارستان
# من میرم دوربینا رو چک کنم ببینم چی شده
× اوکی
سریع بردمش بیمارستان
بردنش توی اتاق
چند دقیقه ای نگذشت که دکتر اومد بیرون
دکتر : اقا ایشون چند ساعت پیش تموم کردن
× چی ؟ واقعا ؟
دکتر : متاسفم
بغضم گرفت
اون جز بهترین کارمند های شرکت بود
و از طرفی داشتم عاشقش میشدم !
دقیقا باید امروز میمرد ؟
اونم وقتی میخواستم امروز بهش اعتراف کنم ؟
با ناراحتی برگشتم و این خبر رو به خانواده و دوستاش رسوندم
الانم بردنش کالبدشکافی چون معلوم نیست دلیل مرگش چیه
هعی زندگی
برگشتم شرکت
سوهو همین که منو دید دوید سمتم
× چی شد ؟ چیزی فهمیدی ؟
# سونبه این خودکشی نبوده ، قتل بوده !
×چییی ؟
# میخوای ببینی ؟
× اره اره
رفتیم دفتر سوهو
ادامش کامنتااا
۲.۴k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.