💕✨ⓢⓔⓥⓔⓝ ⓐⓝⓖⓔⓛⓢ✨💕

💕✨ⓢⓔⓥⓔⓝ ⓐⓝⓖⓔⓛⓢ✨💕

💕✨هفت فرشته‌پارت‌پنجم✨💕
.
.
.
مارینا=الان میگین شما ها که سالمین پس راحت فرار کردین ولی........
(سه روز بعد)
یونگی=چهار روز وقت داریم چیکار کنیم؟
بورام=ما لازمه بدونیم اون چه نقطه ضعف و چه نقطه قوت هایی داره
جیمین=اون به دارچین حساسیت داره
کوکی=و اگه بال هاش قطع بشه میمیره
مارینا=پس هدف اصلی مون میشه کشتنش!
بورام =اول باید غذای مورد علاقه اش رو درست کنیم و توش داروی بیهوشی بریزیم
جین=ولی..... اون اگه بفهمه ما رو نه شما رو می‌کشه!
بورام=مهم نیست ما با هم از اینجا میریم با هم هر نه نفرمون
(روز آخر)
نامجون=همه آماده این تله ها رو چک کردین؟
تهیونگ=آره من و جیهوپ و جیمین چکش کردیم
جیمین=بورام مطمئنی میخوای طعمه بشی همینجوریشم پات....
(بورام بوسه ای به لپ جیمین مهمون کرد که حرف جیمین نصفه موند)
بورام=من خوبم
بقیه=اوووووووو
مارینا=هوی الدنگ گوساله (لگد زدن به پای جونکوک)
کوکی=چته گراز وحشی
مارینا=فهمیدی باید چیکار کنی؟
کوکی=آره میمون انسان نما
مارینا=عمته
جیهوپ=دعوا بسه خب پس امروز تمرینات رو انجام میدیم فهمیدین؟
بقیه=بله قربان
.
.
.
بچه ها قبل پارت ششم باید لایک هاتون ۱۲ تا باشه و یه جوری بهم بفهمونید الکی لایک نمیکنید و فیک رو میخونین در ضمن شاید دیگه فیک ننویسم واقعا با سیصد تا فالوور کلا شیش تا لایک بخورن؟