73
#73
عشق ووفش💜♾️💙
نیکا: اصن خدت برو با عصبانیت عه کنارش رد شدم میخاسم برم خونه که دستمو گرف برگشتم
هااااا چیه چتهههه
ارسلان: نیکا عصاب ندارم بت گفدم سوار شو یعنی سوار شوو
نیکا: گفدم نمیام به توعم ربطی ندارهه
ارسلان: محکم زدم ذو سقف ماشین
بسهه
نیکا: چشامو روی هم فشار دادم و بعد چشامو باز کردخیلی محکم زد فک کنم دردش گرف
ارسلان: خیلی درد داشت ولی هیجی نگفدم
نیکا: رفتم و نشستم تو ماشین سرم پایین بود که اونم نشست زیر چشمی به دستش نگاع کردم قرمز شده بود و میلرزید نمیخاسم چیزی بگم راجب دستش حالم بد بود
نگه دار
ارسلان: چراا
نیکا: بت گفدم نگه دارر
ارسلان: زدم کنار
نیکا: سریع پیاده شدم و یکم هوا خوردم نفسم به زور بالا میومد
ارسلان: سریع رفتم پیشش
خوبی چت شده
نیکا: هیچی
اینو که گفدم داشتم بالا میوردم
نشستم رو زانوهام رو زمین دستامم گذاشتم
ارسلان: نیکا یه چی بگو چت شدهه
نیکا: ه هبچی
ارسلان: د بگو دیگه سکتم دادی
نیکا: حالم بده نمیتونم نفس بکشم میخام بالا بیارم
ارسلان: بیا بریم اونجا دستشویی هس
دستشو گرفتم و بلندش کردم ماشین قفل کردم
و بردمش دستشویی
نیکا: برو
ارسلان: تو این حالت نمیزارم تنها بمونی
نیکا: هیجی نگفتم
میخاسم بالا بیارم ولی نمیشد
ابو باز کردم و زذم صورتم بهتر شده بودم
بریم
ارسلان: بهتری میخای بریم دکتر
نیکا: اره ن نمیخام
ارسلان: باشه دستشو گرفتم و درو براش باز کردم نشست تو ماشین درو بستم و رفتم سمت راننده که خودم بشینم
تیکا: خوبی
ارسلان: چبزیم نبود
نیکا: دستتو میگم
ارسلان: اها ارع خوبم
نیکا: قرمزه داره میلرزه
ارسلان: چیزی نی
راه افتادم و رفتیم خونه بابام اینا شام خوردیم ولی نیکا با غداش بازی میکرد و بعد شام برکشتیم خونه رفتم توی همون اتاق
نیکا: رفت توی همون اتاق منم رغتم اتاق خودمون
چون به یه نفر قول دادو دوتا پارت میزارم💜
@ehsan729706
عشق ووفش💜♾️💙
نیکا: اصن خدت برو با عصبانیت عه کنارش رد شدم میخاسم برم خونه که دستمو گرف برگشتم
هااااا چیه چتهههه
ارسلان: نیکا عصاب ندارم بت گفدم سوار شو یعنی سوار شوو
نیکا: گفدم نمیام به توعم ربطی ندارهه
ارسلان: محکم زدم ذو سقف ماشین
بسهه
نیکا: چشامو روی هم فشار دادم و بعد چشامو باز کردخیلی محکم زد فک کنم دردش گرف
ارسلان: خیلی درد داشت ولی هیجی نگفدم
نیکا: رفتم و نشستم تو ماشین سرم پایین بود که اونم نشست زیر چشمی به دستش نگاع کردم قرمز شده بود و میلرزید نمیخاسم چیزی بگم راجب دستش حالم بد بود
نگه دار
ارسلان: چراا
نیکا: بت گفدم نگه دارر
ارسلان: زدم کنار
نیکا: سریع پیاده شدم و یکم هوا خوردم نفسم به زور بالا میومد
ارسلان: سریع رفتم پیشش
خوبی چت شده
نیکا: هیچی
اینو که گفدم داشتم بالا میوردم
نشستم رو زانوهام رو زمین دستامم گذاشتم
ارسلان: نیکا یه چی بگو چت شدهه
نیکا: ه هبچی
ارسلان: د بگو دیگه سکتم دادی
نیکا: حالم بده نمیتونم نفس بکشم میخام بالا بیارم
ارسلان: بیا بریم اونجا دستشویی هس
دستشو گرفتم و بلندش کردم ماشین قفل کردم
و بردمش دستشویی
نیکا: برو
ارسلان: تو این حالت نمیزارم تنها بمونی
نیکا: هیجی نگفتم
میخاسم بالا بیارم ولی نمیشد
ابو باز کردم و زذم صورتم بهتر شده بودم
بریم
ارسلان: بهتری میخای بریم دکتر
نیکا: اره ن نمیخام
ارسلان: باشه دستشو گرفتم و درو براش باز کردم نشست تو ماشین درو بستم و رفتم سمت راننده که خودم بشینم
تیکا: خوبی
ارسلان: چبزیم نبود
نیکا: دستتو میگم
ارسلان: اها ارع خوبم
نیکا: قرمزه داره میلرزه
ارسلان: چیزی نی
راه افتادم و رفتیم خونه بابام اینا شام خوردیم ولی نیکا با غداش بازی میکرد و بعد شام برکشتیم خونه رفتم توی همون اتاق
نیکا: رفت توی همون اتاق منم رغتم اتاق خودمون
چون به یه نفر قول دادو دوتا پارت میزارم💜
@ehsan729706
۲۹.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.