پدرش نامِ او را تُرنج نهاده بود
پدرش نامِ او را تُرنج نهاده بود
مادرش اما بهار صدایش میکرد ...
میگفت وقتی میخندد انگار شکوفهها
از ابتدا متولد میشوند...
و انگار خانهام در جای دیگریست..
پدرش اما یک کلام، میگفت: تُرنج... !
حالا او، معشوقهی مردی است
که او را #دنیا خطاب میکند...
میگوید: پیش از او اصلا زندگی نکرده بودم،
حالا اما دنیا را به من دادهاند ...
مادرش دستش را گرفت، و آرام گفت:
" هر زنی باید هزاران نام داشته باشد،
تا با هر کدامشان جآن بگیرد،
زنان با خطاب کردنِ نامشان
حجم عشق را پی میبرند...
اصلا #بهشت نامِ کوچکِ هر زنی است... !
مادرش اما بهار صدایش میکرد ...
میگفت وقتی میخندد انگار شکوفهها
از ابتدا متولد میشوند...
و انگار خانهام در جای دیگریست..
پدرش اما یک کلام، میگفت: تُرنج... !
حالا او، معشوقهی مردی است
که او را #دنیا خطاب میکند...
میگوید: پیش از او اصلا زندگی نکرده بودم،
حالا اما دنیا را به من دادهاند ...
مادرش دستش را گرفت، و آرام گفت:
" هر زنی باید هزاران نام داشته باشد،
تا با هر کدامشان جآن بگیرد،
زنان با خطاب کردنِ نامشان
حجم عشق را پی میبرند...
اصلا #بهشت نامِ کوچکِ هر زنی است... !
۱۶.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۱