51
#51
عشق ووفش💜♾️💙
مامان ار: منننن نمیخام این دختره ی خیابونی عروس من شههه میفهنیییی؟!
نیکا:از خاب بیدار شدم که واییی خابب موندم بلند، سدم لباسامو عوض کردم که صدای داد و دعوا میومد بلند شدم رفتم پایین
س سللام
با سلام کردن من چشای همه سمت من چرخید
ارسلان: سلام عزیزم
نیکا: مامان و بایاش جوابمو ندادن و سرشونو چرخوندن یرمو انداختم پایین
من میرم میز ناهارو بچینم ببخشید
مامتن ار: لازم نی چون ما داریم میریممم
نیکا: اا اما من کلی عذا درس کردم چرا
مامان ار: به درک که درس کردی
ارسلان: مامانننن بسهه
مامتن از: بریم
بابای ار: یه ماشین گرفتبم و رفتیم سمت اون خونمون
نیکا: ارسلان چیشده اتفاقی افتاده
ارسلان: ن
نیکا: رفتم رو مبل کنارش نشستم تو چسام نگاه کن و بکو
ارسلان: توی چشاش نگاه کردم
نیکا اوتا نمیخان ازدواج کنیم
نیکا: چرا
ارسلان: نمیتونم بگم
نیکا: بگثوووو ارسلان
ارسلان: اونا میکن تو یه دختر خیابونی و اینا
نیکا: همونچور موندم اشک تو چشاش جمع شد انقد پر شد که بدون اینکه پلک بزنم خودش افتاد رو دست ارسلان
ارسلان: سرمو اورپم بالا دیدم داره گریه میکنه محکم بغلش کردم
نیکا اونا تورو تمیخان ولی من میخامت خودم میگیرمت باهم ازدوذج میکنیم
نیکا: نمیشع
ارسلان: چرا میشه
نیکا: گفتم نمیشه مامان و بابات ناراضی ان
ارسلان: خب باشن
نیکا: پاشدم رفتم تو اتاق و کلی گریه کردم و اوودم پایین
ارسلان دیگه بسه بهتره بیشتر از این وابسته هم نشیم
ارسلان: چی میکی
نیکا: مامان و بابات نمیخان من با پسرشون ازدواج کنمممم
ارسلان: نیکا خفهههه شو دیکهههه
40 تا کام😅
ارسلان نیکا دیانا متین ممد پانیذ عسل رضا مهراب مهدیس دپ رمان اکیپ عاشقانه شکست مرگ دخترونه پسرونه رفیق ضربه ویسگون دپرس عذاب عشق ارنیکا اردیا متینکا متدیا محردیس محرشاد عسلئو پانلو مونیکا کاپل قشنگ کلیپ تتلو بیلیایلیش بیتیاس بلکپینک ای مووی ادیت تکسچر کادر اینشات خاص
عشق ووفش💜♾️💙
مامان ار: منننن نمیخام این دختره ی خیابونی عروس من شههه میفهنیییی؟!
نیکا:از خاب بیدار شدم که واییی خابب موندم بلند، سدم لباسامو عوض کردم که صدای داد و دعوا میومد بلند شدم رفتم پایین
س سللام
با سلام کردن من چشای همه سمت من چرخید
ارسلان: سلام عزیزم
نیکا: مامان و بایاش جوابمو ندادن و سرشونو چرخوندن یرمو انداختم پایین
من میرم میز ناهارو بچینم ببخشید
مامتن ار: لازم نی چون ما داریم میریممم
نیکا: اا اما من کلی عذا درس کردم چرا
مامان ار: به درک که درس کردی
ارسلان: مامانننن بسهه
مامتن از: بریم
بابای ار: یه ماشین گرفتبم و رفتیم سمت اون خونمون
نیکا: ارسلان چیشده اتفاقی افتاده
ارسلان: ن
نیکا: رفتم رو مبل کنارش نشستم تو چسام نگاه کن و بکو
ارسلان: توی چشاش نگاه کردم
نیکا اوتا نمیخان ازدواج کنیم
نیکا: چرا
ارسلان: نمیتونم بگم
نیکا: بگثوووو ارسلان
ارسلان: اونا میکن تو یه دختر خیابونی و اینا
نیکا: همونچور موندم اشک تو چشاش جمع شد انقد پر شد که بدون اینکه پلک بزنم خودش افتاد رو دست ارسلان
ارسلان: سرمو اورپم بالا دیدم داره گریه میکنه محکم بغلش کردم
نیکا اونا تورو تمیخان ولی من میخامت خودم میگیرمت باهم ازدوذج میکنیم
نیکا: نمیشع
ارسلان: چرا میشه
نیکا: گفتم نمیشه مامان و بابات ناراضی ان
ارسلان: خب باشن
نیکا: پاشدم رفتم تو اتاق و کلی گریه کردم و اوودم پایین
ارسلان دیگه بسه بهتره بیشتر از این وابسته هم نشیم
ارسلان: چی میکی
نیکا: مامان و بابات نمیخان من با پسرشون ازدواج کنمممم
ارسلان: نیکا خفهههه شو دیکهههه
40 تا کام😅
ارسلان نیکا دیانا متین ممد پانیذ عسل رضا مهراب مهدیس دپ رمان اکیپ عاشقانه شکست مرگ دخترونه پسرونه رفیق ضربه ویسگون دپرس عذاب عشق ارنیکا اردیا متینکا متدیا محردیس محرشاد عسلئو پانلو مونیکا کاپل قشنگ کلیپ تتلو بیلیایلیش بیتیاس بلکپینک ای مووی ادیت تکسچر کادر اینشات خاص
۶۳.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.