میراث ابدی۲ 💜پــارت۱۴💜 کپ👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*شوگا
امروز همون روزه که باهاش آشنا شدم. دلم براش تنگ شده با اینکه فقط دو روز با هم دوست شده بودیم. هر سال این روز میومدم اینجا و خودمو مینداختم تو آب. سرما میخوردم. اما اونروز چون اون بود سرما نخوردم. چشامو بستم. دلم براش تنگ شده. خودمو انداختم تو آب. از اب بیرون اومدم. رو به دریاچه نشستم. چشامو بستم. نزدیک بود از سرما یخ بزنم. امسال خیلی سرده هوا. دستی دور کمرم حلقه شد. گرم شدم. چشامو باز کردم. امکان نداره این گرما برام آشناس. دستارو گرفتم. کوچیک بود. برگشتم سمتش. با دیدن کسی که روبه روم نشسته بود کنترلمو از دست دادم داشتم دوباره تو آب میفتادم که گرفت منو. بلند شدم. خندید............
میورانگ: چیه روح دیدی؟
ــ تو تو..
میورانگ: ایش میخوای لوس بازی دربیاری؟
ــ میورانگ؟
میورانگ: آره. میورانگم.
ــ کی و چطوری اومدی؟
میورانگ: الان و از همون در مخفی اومدم.
ــ واقعا خودتی؟
اومد نزدیکو با کاری که کرد. فهمیدم که خودشه. آره این لبا همون لبا هستن. از هم جدا شدیم.........
میورانگ: احیانا تو داداش ولگرد منو ندیدی؟ شنیدم اومده قصر.
ــ داداش؟ تو داداش داری؟
میورانگ: آره بخاطر اون موهام سفید شدن.
ــ اسمش چیه؟
میورانگ: تو چین لیاشیانگ بود اینجا هم فک کنم جانگکوک هس.
ــ چیییییییی؟؟؟ جانگکوک؟
میورانگ: آره میشناسیش؟
ــ به دوستی هم داره که اسمش بوگوم هست؟
میورانگ: آره اون پسر عمو جیمینه.
ــ بیا میدونم کجان؟
میورانگ: کجان؟
ــ کاخ مرکزی
میورانگ: پدرمو دیده؟
ــ آره. محافظ شخصیشه پادشاهه.
.ـ
.ـ
.ـ
.ـ
.ـ
.ـ
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
#armysunion
•• •• •• •• •• •• •• •• ••
#bts #btsedits #btsarmy #btsv #btsjimin #btsjungkook #btsjin #btssuga #btsjhope #btsnamjoon #jungkook #parkjimin #junghoseok #jhope #kimsoekjin #kimnamjoon #rm #bani #korea #army #armygirl #armyboy #iranianarmy
*شوگا
امروز همون روزه که باهاش آشنا شدم. دلم براش تنگ شده با اینکه فقط دو روز با هم دوست شده بودیم. هر سال این روز میومدم اینجا و خودمو مینداختم تو آب. سرما میخوردم. اما اونروز چون اون بود سرما نخوردم. چشامو بستم. دلم براش تنگ شده. خودمو انداختم تو آب. از اب بیرون اومدم. رو به دریاچه نشستم. چشامو بستم. نزدیک بود از سرما یخ بزنم. امسال خیلی سرده هوا. دستی دور کمرم حلقه شد. گرم شدم. چشامو باز کردم. امکان نداره این گرما برام آشناس. دستارو گرفتم. کوچیک بود. برگشتم سمتش. با دیدن کسی که روبه روم نشسته بود کنترلمو از دست دادم داشتم دوباره تو آب میفتادم که گرفت منو. بلند شدم. خندید............
میورانگ: چیه روح دیدی؟
ــ تو تو..
میورانگ: ایش میخوای لوس بازی دربیاری؟
ــ میورانگ؟
میورانگ: آره. میورانگم.
ــ کی و چطوری اومدی؟
میورانگ: الان و از همون در مخفی اومدم.
ــ واقعا خودتی؟
اومد نزدیکو با کاری که کرد. فهمیدم که خودشه. آره این لبا همون لبا هستن. از هم جدا شدیم.........
میورانگ: احیانا تو داداش ولگرد منو ندیدی؟ شنیدم اومده قصر.
ــ داداش؟ تو داداش داری؟
میورانگ: آره بخاطر اون موهام سفید شدن.
ــ اسمش چیه؟
میورانگ: تو چین لیاشیانگ بود اینجا هم فک کنم جانگکوک هس.
ــ چیییییییی؟؟؟ جانگکوک؟
میورانگ: آره میشناسیش؟
ــ به دوستی هم داره که اسمش بوگوم هست؟
میورانگ: آره اون پسر عمو جیمینه.
ــ بیا میدونم کجان؟
میورانگ: کجان؟
ــ کاخ مرکزی
میورانگ: پدرمو دیده؟
ــ آره. محافظ شخصیشه پادشاهه.
.ـ
.ـ
.ـ
.ـ
.ـ
.ـ
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
#armysunion
•• •• •• •• •• •• •• •• ••
#bts #btsedits #btsarmy #btsv #btsjimin #btsjungkook #btsjin #btssuga #btsjhope #btsnamjoon #jungkook #parkjimin #junghoseok #jhope #kimsoekjin #kimnamjoon #rm #bani #korea #army #armygirl #armyboy #iranianarmy
۱۱.۴k
۰۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.