۹۸/۱۱/۳ خاص
۹۸/۱۱/۳ #خاص
اولین باری که عاشق شدم ،
داشتم از خیابون رد میشدم برم سمت دانشگاه ، که دیدم یه ماشین با سرعت داره میاد سمتِ یه دختر !
دختره با ترس دوید این طرف خیابون ،منم که ماشین رو دیدم باعجله دویدم وسط خیابون که تق خوردیم بهم صورتش خورد درست تو جناق سینه ام، لباسم رُژی شد، نتونستم هیچی بگم فقط سرمو انداختم پایین و به سمت کلاس رفتم ،
سر کلاس نشسته بودم که چشمم افتاد بهش ،
بی حرف فقط زل زدم و نگاهش کردم ...
امروز شش ساله که از اون اتفاق میگذره و من هنوز اون پیراهن رژیمو نشستم ...!
عشقم امروز درست شش سال هست که از دوست داشتنت دست نکشیدم و نمیکشم ،
به امید روزی که ششمین سالگرد یکی شدنمون رو جشن بگیریم ❤
اولین باری که عاشق شدم ،
داشتم از خیابون رد میشدم برم سمت دانشگاه ، که دیدم یه ماشین با سرعت داره میاد سمتِ یه دختر !
دختره با ترس دوید این طرف خیابون ،منم که ماشین رو دیدم باعجله دویدم وسط خیابون که تق خوردیم بهم صورتش خورد درست تو جناق سینه ام، لباسم رُژی شد، نتونستم هیچی بگم فقط سرمو انداختم پایین و به سمت کلاس رفتم ،
سر کلاس نشسته بودم که چشمم افتاد بهش ،
بی حرف فقط زل زدم و نگاهش کردم ...
امروز شش ساله که از اون اتفاق میگذره و من هنوز اون پیراهن رژیمو نشستم ...!
عشقم امروز درست شش سال هست که از دوست داشتنت دست نکشیدم و نمیکشم ،
به امید روزی که ششمین سالگرد یکی شدنمون رو جشن بگیریم ❤
۲۶.۱k
۰۳ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.