وای بر من تو همانی که امیدم بودی؟
وای بر من تو همانی که امیدم بودی؟
تو همان چشم سیه دلبر افسونگر من؟
هر چه کوشم مگر این حادثه باور نکنم
می دود یاد خطاهای تو در باور من
وای این یاد گنه خیز جنون آلوده
آهنین چنگ فرو برده در اندیشه من
ترسم این یاد روانسوز که در جان زده چنگ
از سر خشم به تلخی بکند ریشه من
در خیالم چه نشستی به تباهی؟برخیز
تا که جان را ز غم یاد تو آزاد کنم
پنجه اهرمنی را ز گلویم بردار
تا به چاهی روم از ننگ تو فریاد کنم
تو همان چشم سیه دلبر افسونگر من؟
هر چه کوشم مگر این حادثه باور نکنم
می دود یاد خطاهای تو در باور من
وای این یاد گنه خیز جنون آلوده
آهنین چنگ فرو برده در اندیشه من
ترسم این یاد روانسوز که در جان زده چنگ
از سر خشم به تلخی بکند ریشه من
در خیالم چه نشستی به تباهی؟برخیز
تا که جان را ز غم یاد تو آزاد کنم
پنجه اهرمنی را ز گلویم بردار
تا به چاهی روم از ننگ تو فریاد کنم
۲.۵k
۱۵ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.