باصدای زنگ آلارم گوشیم ازخواب بیدارشدم به گوشیم نگاه کردم
باصدای زنگ آلارم گوشیم ازخواب بیدارشدم به گوشیم نگاه کردم 6نیم نشون میدادچرخیدم وبه بقل دستم نگاه کردم ساشامتل همیشه ساعت 6صبح رفته شرکت امروز جزو روزای پرکارمه باید از صبح تا عصر دانشگاه باشم ااااااااااااایادم رفت خودمو معرفی کنم من اتوسا بیست سالمه دانشجوی پزشکیم و شیش ماه پیش باساشا که پسر عمومه ازدواج کردم . بلند شدمو رفتم طرف سرویس بهداشتی بعداز اتمام عملیات مربوطه از سرویس امدم بیرون خودمو تو آینه دیدم پوست صورتم سفیده با چشما طوسی ابروهایی که شیش ماه پیش اسپرت برداشتم بینی معمولی لبای کوچیک ولی قلوه ای اندامم معمولی کلا زیبایی خاصی نداشتم . یه مانتوی سرمه ای باشلوار مشکی مقنه مشکی پوشیدم کفشای اسپرت سورمه ایم روهم برداشتم و کوکله مشکیه سادم رو هم بلند کردم و رفتم طرف پژو پارس نازم که مامان بابا به عنوان کادوی قبولی کنکور واسم خریدن وقتی سوار شدم به رویا بهترین دوستم که هرروز باهم میریم دانشگاه و بر میگردیم زنگ زدم . ااااااا چرا ور نمیداره بعداز سه بار زنگ زدن داشتم ناامید میشدم که گوشی برداشت
رویا :الو
اتوسا :الو زهر مار الان وقت خوابه پاشو نیم ساعته دارم بت زنگ میزنم متلا امروز امتحان داریم
رویا : اتو تو برو من امروز نمیام
آتویا : رویا توخنگی میگم امروز امتحان داریم بعد میگی نمیام
- اتو گفتم نمیام ببخشید خداحافظ
- بدرک که نمیای اه
انگار نوکر باباشم انشکلی باهام حرف میزنه ولا
رویا :الو
اتوسا :الو زهر مار الان وقت خوابه پاشو نیم ساعته دارم بت زنگ میزنم متلا امروز امتحان داریم
رویا : اتو تو برو من امروز نمیام
آتویا : رویا توخنگی میگم امروز امتحان داریم بعد میگی نمیام
- اتو گفتم نمیام ببخشید خداحافظ
- بدرک که نمیای اه
انگار نوکر باباشم انشکلی باهام حرف میزنه ولا
۳.۲k
۲۴ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.