پارت نود ونه
#پارت نود ونه
نازنین :
سعی کردم در برابرش بی تفاوت باشم وخیلی ریلکس گفتم : چون می خوام زودتر به عشقت برسی
پوزخندی زدوگفت : عشق من خیلی وقنه برام مرده هستی هم قبل از تو توی زندگیم بود فکر می کردم برای ازدواجم مناسبه که این اتفاق افتاد وتو ...
- من هیچی تو نیستم امیر علی همین فردا شب برو خواستگاری هستی بخدا اصلا برام مهم نیست
امیر علی : می دونم .بعد میشه بگی دقیقا من کجای زندگیتم
- قبلا حرف زدیم امیر علی نمی خوام دلخوری پیش بیاد با هستی ازدواج کردی برو پیش اون من از این زندگیم راضی ام همی....
اخم کردوبلند شد وگفت : داری کفرمو در میاری مگه من بازیچه ام اینجوری باهام رفتار می کنید وحرف می زنید فکر می کنی نمی تونم جواب حرفاتو بدم هی میگم ناراحتت نکنم بدتر می کنی فکر می کنی من دل ندارم ادم نیستم وقتی عقدت کردم واسمت تو شناسنامه امه یعنی زنمی محرممی
- من زن تو نیستم
امیر علی : پس چی هستی
- امیر علی تمومش کن نمی خوام باز حرفی بزنم ناراحت بشی
امیر علی : بگو ناراحت نمیشم هر چی تو دلته بگو ...بگو دیگه بگو تو فقط یه وسیله بودی تا حاجی وحاجیه خانم ومردم دست از سرت بردارن ...بگو دیگه
با صدای بلندش ترسیدم
امیر علی : میری واسه من خواستگاری ...
اگه من پشیمون شده باشم چی؟
- تو مگه قول ندادی بهش پس زودتر کاراتو بکن مگه قراره همیشه واسه مردم زندگی کنی
امیر علی : اینو به خودتم بگو
بلند شدم
امیر علی : دارم حرف می زنم
- حرفی ندارم حرفام گفتم وتکراریه تو دردت چیه مگه خودت نبودی چند ماه مخالفت می کردی که نمی خوای زن برادرت رو بگیری وقول دادی به کسی حالا چی شده بسم الله منم هستم تو مراس...
امیر علی با خشم نگام کرد واومد طرفم ترسیدم ورفتم عقب بغلم کرد تا خواستم اعتراض کنم واز بغلش در بیام گرفتم رو دستاش وبردم اتاق خودم
- چیکار می کنی ...امیر علی
ترسیدم وترسم به واقعیت تبدیل شد
- امیر علی تو رو....
با بوسه هاش لرزگرفتم وکنارش زدم سیلی زد تو صورتم کپ کردم این امیر علی بود ؟!
چیزی نگفتم اگه اعتراضی می کردم جواب بدتری می دادحتا اشکم نریختم فقط شوکه بودم از کارش
با تکون تخت چشامو باز کردم امیر علی با بالا تنه ای لخت از اتاق رفت بیرون نشستم داشتم از بغض خفه می شدم خدایا هیشکی این حس رو تجربه نکنه
نازنین :
سعی کردم در برابرش بی تفاوت باشم وخیلی ریلکس گفتم : چون می خوام زودتر به عشقت برسی
پوزخندی زدوگفت : عشق من خیلی وقنه برام مرده هستی هم قبل از تو توی زندگیم بود فکر می کردم برای ازدواجم مناسبه که این اتفاق افتاد وتو ...
- من هیچی تو نیستم امیر علی همین فردا شب برو خواستگاری هستی بخدا اصلا برام مهم نیست
امیر علی : می دونم .بعد میشه بگی دقیقا من کجای زندگیتم
- قبلا حرف زدیم امیر علی نمی خوام دلخوری پیش بیاد با هستی ازدواج کردی برو پیش اون من از این زندگیم راضی ام همی....
اخم کردوبلند شد وگفت : داری کفرمو در میاری مگه من بازیچه ام اینجوری باهام رفتار می کنید وحرف می زنید فکر می کنی نمی تونم جواب حرفاتو بدم هی میگم ناراحتت نکنم بدتر می کنی فکر می کنی من دل ندارم ادم نیستم وقتی عقدت کردم واسمت تو شناسنامه امه یعنی زنمی محرممی
- من زن تو نیستم
امیر علی : پس چی هستی
- امیر علی تمومش کن نمی خوام باز حرفی بزنم ناراحت بشی
امیر علی : بگو ناراحت نمیشم هر چی تو دلته بگو ...بگو دیگه بگو تو فقط یه وسیله بودی تا حاجی وحاجیه خانم ومردم دست از سرت بردارن ...بگو دیگه
با صدای بلندش ترسیدم
امیر علی : میری واسه من خواستگاری ...
اگه من پشیمون شده باشم چی؟
- تو مگه قول ندادی بهش پس زودتر کاراتو بکن مگه قراره همیشه واسه مردم زندگی کنی
امیر علی : اینو به خودتم بگو
بلند شدم
امیر علی : دارم حرف می زنم
- حرفی ندارم حرفام گفتم وتکراریه تو دردت چیه مگه خودت نبودی چند ماه مخالفت می کردی که نمی خوای زن برادرت رو بگیری وقول دادی به کسی حالا چی شده بسم الله منم هستم تو مراس...
امیر علی با خشم نگام کرد واومد طرفم ترسیدم ورفتم عقب بغلم کرد تا خواستم اعتراض کنم واز بغلش در بیام گرفتم رو دستاش وبردم اتاق خودم
- چیکار می کنی ...امیر علی
ترسیدم وترسم به واقعیت تبدیل شد
- امیر علی تو رو....
با بوسه هاش لرزگرفتم وکنارش زدم سیلی زد تو صورتم کپ کردم این امیر علی بود ؟!
چیزی نگفتم اگه اعتراضی می کردم جواب بدتری می دادحتا اشکم نریختم فقط شوکه بودم از کارش
با تکون تخت چشامو باز کردم امیر علی با بالا تنه ای لخت از اتاق رفت بیرون نشستم داشتم از بغض خفه می شدم خدایا هیشکی این حس رو تجربه نکنه
۲۰.۴k
۱۶ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.